از لحاظ روحی به یکی نیاز دارم که بهم بگه میدونم داره بهت سخت میگذره و میدونم خنده‌هات از ته دل نیستن ولی بدون من همیشه کنارتم تو هر شرایطی.

از لحاظ روحی نیاز دارم فاصله خونمون تا دریا پنج دیقه باشه.

از لحاظ روحی نیاز دارم تو یه کلبه کنار دریا باشم، جایی که هیچ‌کس رو نشناسم، هیچ‌کسی هم منو نشناسه، نه به کسی فکر کنم، نه نگران چیزی باشم، من نیاز دارم مدتی در خنثی‌ترین حالت ممکن باشم.

نه جغرافیای درستی بود واسه به دنیا اومدن نه زمان خوبی. از هیچ لحاظی…

چیزی به نام خستگی روحی وجود داره، اینطوریه که از لحاظ جسمی خوبی ولی به خاطر افکار مزخرفت نمیتونی حتی کوچکترین حرکتی انجام بدی.

‏از لحاظ روحی نیاز دارم تو یه کلبه جنگلی وسط جنگل باشم و نم‌نم بارون بباره منم کنار بخاری هیزمی نشسته باشم و سیگار دود کنم

از لحاظ روحی نیاز دارم
دو نفر سر عشقِ به من،
با هم دعوا کنن.......

از لحاظ روحی به دیت در فنلاند نیاز دارم.

از لحاظ روحی نیاز دارم یکی نازمو به لیست خریدش اضافه کنه.

از لحاظ روحی دلم میخواست الان دغدغه ام تپق نزدن موقع گفتن " وفادار تو خواهم ماند در هر لحظه و هر جا " میبود.