من همه چی دیدم،
دوست دیدم، دشمن دیدم، از رفیق
نامردی دیدم، از آشنا حسادت دیدم،
ولی اینو فراموش نکن کسی که بتونه
ما رو از پا در بیاره ندیدم!

دل شکستن اینجوریه:
من اون روز خندیدم ولی
قلبم گریه کرد از حرفت 🫀

به قول شاعر که میگفت : « ز بس خندیدم و پنهان نمودم راز خود را ؛ کسی باور ندارد در دلم دریای درد است :) »

گفتم ایرادی نداره، اما بعدش نه دیگه خندیدم نه ذوقی برام موند نه صداهای تو مغزم خوابید. من فقط وانمود میکنم که عیبی نداره.

قهوه‌اش را تمام کرد و گفت:
"چطور انقدر خوب دیگران را دلداری می‌دهی؟"
خندیدم و گفتم:
حرفایی را میزنم که دوست داشتم دیگران به من بگویند.

𝙄'𝙫𝙚 𝙨𝙚𝙚𝙣 𝙩𝙬𝙤 𝙗𝙡𝙞𝙣𝙙 𝙥𝙚𝙤𝙥𝙡𝙚 𝙞𝙣 𝙢𝙮 𝙡𝙞𝙛𝙚, 𝙤𝙣𝙚 𝙮𝙤𝙪 𝙝𝙖𝙫𝙚𝙣'𝙩 𝙨𝙚𝙚𝙣 𝙢𝙮 𝙥𝙖𝙨𝙨𝙞𝙤𝙣, 𝙤𝙣𝙚 𝙮𝙤𝙪 𝙝𝙖𝙫𝙚𝙣'𝙩 𝙨𝙚𝙚𝙣 𝙖𝙣𝙮𝙤𝙣𝙚 𝙗𝙪𝙩 𝙮𝙤𝙪!

من تو زندگیم دوتا کور دیدم؛ یکی تو که علاقه منو ندید، یکی خودم که هیچکسو جز تو ندیدم!

به قشنگیه چشمای رنگ شبت جایی ندیدم
به آرامش بخشی بغلت جایی ندیدم
به خوشمزگی بوسه هات جایی ندیدم
تو قشنگ تر از قشنگی های همه‌ای تو دنیا برام
ماهِ قشنگم.


. .

‌
سکوتِ من هیچ وقت از رضایت نبود،
من
اگه
راضی
بودم
بلند
می‌خندیدم .


. .

اما من دلم میخواد آدم بزرگی بشی، حتی اگه دیگه ندیدمت، بشنوم که موفق شدی، حتی اگه نشد بهت کمک کنم بفهمم که روی پای خودت ایستادی، بفهمم که خوشحالی، بفهمم که بالاخره تونستی عاشق بشی، بفهمم بالاخره فهمیدی از زندگیت چی میخوای، بفهمم خانواده خودت رو تشکیل دادی و طعم خوشبختی رو چشیدی، بفهمم عاشق زندگیتی، بفهمم انقدر خوشحالی که دیگه من رو یادت نمیاد.

من هیچوقت هیچکس رو زشت ندیدم
همه برای من زیبا بودن جز آدمایی که زبونشون شیرین و مغزشون کثیف و زشت بود
صورتشون زیبا اما از درون سیاه و چرک بودن
متاسفانه این موضوع باعث میشد تا مدتی کم یا زیاد با آدم هایی سلام علیک داشته باشم که زیبا هستند اما ظاهری درونشون زمانی برام نمایان میشد که آسیبی بهم رسیده بود
و من پر از زخم بودم پر از زخمهای بزرگ و کوچیک جای زخم‌ها فرق میکرد هر چقد که بین درون و بیرونش فرق بیشتری بود زخم ها بزرگ تر بودن
این اتفاق های پی در پی باعث شد
از زیبایی آدما از دور لذت ببرم...