گفته بـودم بی تو می میرم ولی این بار ، نه
گفته بـودی عاشقـم هستی ولی انگار ، نه

هـرچه گویی “دوستت دارم” به جز تکرار نیست
خو نمی گیرم به این تکرارِ طوطیوار ، نه

تا که پا بندت شَوَم از خـویش می رانی مـرا
دوست دارم همدمت باشم ولی سربار ، نه

دل فروشی می کنی گویا گمان کردی که باز
با غرورم می خـرم آن را در این بازار ، نه

قصد رفتن کـرده ای تا باز هـم گویم بمـان
بار دیگـر می کنم خواهش ولی اصرار ، نه

گه مـرا پس می زنی ، گه باز پیشم می کشی
آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار ، نه

می روی اما خودت هم خوب می دانی عزیـز
می کنی گاهی فرامـوشم ولی انکـار ، نه

سخت می گیـری به من با اینهمه از دست تـو
می شوم دلگیـر شاید نازنین ، بیزار ، نه