نوشته بود:
" بار عشق را باید انداخت بر دوش کلمات روزمره. مثلا "دیوونه چطوری؟" یکجور جملهی عاشقانه است".
اما من گمان میکنم بار عشق را باید انداخت بر دوش رفتارها... پرسیدنِ حال آدمها در بیوقتی، یا خریدنِ گلهای بیوقت، یا بخشیدن چیزی که دوستش داری، یا ناگهان سر چرخاندن و تلاقی نگاه، یا ایستادن برای رسیدن ماشین و زل زدن به او تا دور و دور و دورتر شود.
آلما توکل
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی گمان
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
نمی دانم که با او می شود ما شد؟
کسی این جمله را پرسید؟
چه باید گفت؟
درونم حس تردیدیست
مرا حتی دگر خود هم نمی فهمد !
میانِ لحظه ای خواهم که ما باشم
دمی دیگر ز دنیا می گریزم تا که تنها شَم
درونم حس تردیدیست
نمی دانم پر از دلبستگی هستم؟
و یا دنبالِ تن پوشی برای خستگی هستم؟
چرا احوالِ عالم را نمی فهمم؟
برایَش خاطرم همچون قراری بی ثمر باشد
به من دلبستگی بخشید و دنیا را ز کامَم بُرد
مرا دلبستگی بگرِفت و دنیایَش به نامم خورد !
چه باید گُفت؟
گمانم بایَدَش در آسمانِ فکرِ دیگر خُفت . . .
بیا قدری رها باشیم
بیا از مالِکیَت ها جدا باشیم
گمانم بی تعلّق زندگی زیباست
وطن در من تمامِ هستیِ دنیاست
مرا وابستگی پوچ است
نشانی در رسیدن نیست
من آنم،
مرغِ افکارم
دَمادَم در پِیِ کوچ است
.محسن محمودنیا
بعد از این همه هنوز بر این گمانی
که ناشناسی و پنهان؟
از بوی لباسهایم میفهمند محبوب منی
از عطر تنم میفهمند بامن بودهای
از دستِ خواب رفتهام میفهمند که تو برآن خواب رفتهای
از امروز دیگر نمیتوانم پنهانت کنم
از دستخطم میفهمند برای تو مینویسم!
#نزار_قبانی
به گمانم، ما موسیقی و عطر را اصلا برای این دوست داریم که فضاهای قبلی زندگیمان را تداعی میکنند؛ این هم راهی است برای اینکه با مرگ لحظه بجنگیم و آن را به زندگی بازگردانیم و سایهها و بازتاب هایش را زنده کنیم، هر چند موقت.
غادة السمان
اکثر مردم گمان میکنن وقتی با اونها ارتباطی نداری یا دیگه کلمهای نداری که بینتون رد و بدل بشه، قطعا داری انرژیت رو برای شخص دیگری میذاری، چه جدید و چه قدیم.
و کمتر کسی متوجه میشه وقف خودت شدی یا جبرانِ بودنهای واقعیِ اطرافیانت، اینکه هرچی انرژی تو وجودت باقی میمونه رو صرف و خرج ادامه دادن میکنی. وقتی شب میشه و روز پر مشغلهات به پایان میرسه فقط یک نفس رها میکنی چون یکروز جدید و یک زندگی دیگه گذشته و تو زنده ازش بیرون اومدی؛ زندگی همینه رفیق، هیچکس به اندازهی خود تو، به فکر خودت نیست.
چون صبرت زیاد بود
خدا گمان کرده چیزی حس نمیکنی ولیکن این قلب تو بوده که پاره پاره شده و بی حس به همه چیز…..
وقتی با کسی گفتگو میکنید دقت کنید ببینید درمورد دیگران چطوری صحبت میکنه، بدونید که دقیقا درمورد شمام پیش بقیه همینطوری صحبت میکنه .. :)
در واقع شکل قشنگترش همون شعر معروف جناب سعدی هست که میگه ;
هرکه عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد
پختگی امروزت
خرمن آن روزهاییست
که گمان میکردی نمیگذرد🩵.
گمان نکن که شادم؛
آنچه می بینی، رقص ماهی بر سرِ قلاب است...
What kind of people we thought
They are our refuge, while they are our abyss
They were.!!:)
چه انسان هایی که گمان میکردیم
پناه ما هستند، درحالی که پرتگاهمان
بودند.!!:)