با مزه این که آن روزی که من عاشق شدم ، موبایل اختراع نشده بود.
و تنها وسیله زلف گره بستن با معشوق ، کاغذ بود
و من همان شب بارها پاکنویس کردم ..
می خواستم برایشان نامه ای بنویسم ، مقدور نبود
البته در منزل ما همیشه ی خدا کاغذ بود ، قلم هم بود
ولی من خودم از فرط هیجان دست هایم را گم کرده بودم
که برای نوشتن غیر از کاغذ و قلم باید دستی هم باشد که بنویسد :
(( بسم الله الرحمن الرحیم ، من عاشق شما شده ام ..
مرا ببخشید ، گستاخی کردم و عاشق شما شده ام
می خواهم به وسیله این کاغذ از شما اجازه بگیرم
اجازه می فرمائید من گاهی خوابتان را ببینم ؟
ببخشید دست خودم نیست ،
آن چشم های محترمتان قلب ما را می لرزاند ..