ساقی
غم فردای حریفان چه خوری؟
پیش آر پیاله را که شب می‌گذرد.

.خیام
بخوابیم..

. .

گویند حریفان که:
«برو یارِ دگر گیر»

مشکل همه این است،
که چون او دگری نیست!

#همام_تبریزی

دل و جانم بهـ تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان، کهـ تو منظور منے

مست است یار و یادِ حریفان نمی‌کند

ذکرش به‌خیر ساقیِ مسکین‌نوازِ من ...

وقتی نیستی انگار هیچکس نیست





سَرَم شلوغ است اما دلم گرم توست





چنان گرم تو که گاهی خودم را فراموش میکنم





و این نبودن هایت چقدر ارزش حضورت را به رخم میکشند





به قول سعدی :





دل و جانم به تــو مشغول و ، نظر در چپ و راست





تا ندانند حریفان که تو منظور منی





دیگران چون بروند از نظر ، از دل بروند





تو چنان در دل من رفته ، که جان در بدنی

در چمن پروانه ای آمد ولی ننشسته رفت
با حریفان قهر بی جای تو ام آمد به یاد ..

پای سروی جویباری زاری از حد برده بود
های های گریه در پای توام آمد به یاد ..