کبوتر لب تنگ ماهي نشسته بود ،
گفت:سقف قفست شكسته چرا فرار نميكني؟
ماهي با چشمهای قشنگش نگاهی نافذ به كبوتر كرد و معصومانه گفت :
واسه پدر مادرت متاسفم بااین بچه تربیت کردنشون :(

دلم هواى تو دارد ولى چگونه ببندم
هزار نامه به پاى كبوترى كه ندارم؟

- سجاد رشيدي پور

ﻛﺒﻮﺗﺮ ﻋﺸﻖ ﻛﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﭘﺮ ﻣﻲ ﮔﺸﻮﺩ ﻭ

ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻻﻧﻪ ﻣﻴﺴﺎﺧﺖ ﺭﺍ ﻳﺎﺩﺕ ﻫﺴﺖ؟

ﮔﺮﺑﻪ خوردش !!

به امام رضا(ع) بگو بدجوری دلتنگ توام!!

ازاين همه انزوا مردد شده ام
،ديوانه رنگ زرد گنبد شده ام،
امروز دلم حال كبوتر دارد،
انگار كه بي قرار مشهد شده ام.
السلام علیک یاامام رضا(ع)

ای آرزوی اولین گام رسیدن
بر جاده‌های بی‌سرانجام رسیدن

كار جهان جز بر مدار آرزو نیست
با این همه دل‌های ناكام رسیدن

كی می‌شود روشن به رویت چشم من، كی؟
وقت گل نی بود هنگام رسیدن؟

دل در خیال رفتن و من فكر ماندن
او پخته‌ی راه است و من خام رسیدن

بر خامی‌ام نام تمامی می‌گذارم
بر رخوت درماندگی نام رسیدن

هرچه دویدم جاده از من پیش‌تر بود
پیچیده در راه است ابهام رسیدن

از آن كبوترهای بی‌پروا كه رفتند
یك مشت پر جا مانده بر بام رسیدن

ای كال دور از دسترس! ای شعر تازه!
می‌چینمت اما به هنگام رسیدن

قیصر امین پور

من به بي ساماني،
باد را مي مانم .
من به سرگرداني،
ابر را مي مانم.

من به آراستگي خنديدم .
من ژوليده به آراستگي خنديدم .
- سنگ طفلي، اما،
خواب نوشين كبوترها را در لانه مي آشفت .
قصه بي سر و ساماني من،
باد با برگ درختان مي گفت .
باد با من مي گفت :
« چه تهي دستي، مَرد!
ابرباورميكرد.

كبوتر لبه تنگ ماهي نشست گفت:

سقف قفست شكسته چرا فرار نميكني؟؟؟

.

.

.

.

.

ماهي با چشاي قشنگش يه نگا به كبوتر كرد و معصومانه گفت:

ريدم به اون مغزت....

شاعري امد براي ترك سيگارش حرم

عادتش را ترك كرد اما كبوتر باز شد