باران
آبرویم را خرید.
شبیه مردی که گریه نمی کند
به خانه برگشتم...!



. .

✿ کپشن خاص ✿

- دست ازین شیطنت‌هایت بردار
بی اختیار میشوم
میبوسمت
آبرویمان میرود..

#ایمان_شاکری

دست ازین شیطنت هایت بردار
بی اختیار میشوم
میبوسمت؛ آبرویمان میرود .

#ایمان_شاکری

.کپشن خاص.

دست از این شیطنت هایت بردار
بی اختیار می شوم
میبوسمت
آبرویمان می رود !

من گفته ام به همه اربعین " حـــــرم " هستم ،

این تن بمیرد آبرویم را نبر حُسیـــــــــن ...

باران آبرویم را خرید؛
شبیه مردی که گریه نمی کند؛
به خانه برگشتم

بـــاران


آبرویم را خرید


شبیه مردی که گریه نمی‌کند



به خانه برگشتم

باران، آبرویم را خرید

شبیه مردی که گریه نمیکند

به خانه برگشتم…

گفته بودی درد دل کن گــــــــــاه با هم صحبتی

کو رفیق راز داری؟ کــــــــــــــو دل پرطاقتی؟

شمع وقتی داستانم را شنید آتش گـــــــــرفت

شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتـــــــــــی

تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد

غنچه‌ای در باغ پرپر شد ولی کــــــــو غیرتی؟

گریه می‌کردم که زاهد در قنوتم خیره مــــــــاند

دور باد از خرمن ایمان عــــــــــــــــــــاشق آفتی

روزهایم را یکایک دیدم و دیـــــــــــــــدن نداشت

کاش بر آیینه بنشیند غبار حســـــــــــــــــــرتی

بس‌که دامان بهاران گل به گل پژمرده شــــــــد

باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتــــــــــــــی

من کجا و جرئت بوسیدن لبهای تـــــــــــــــــــو

آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتـــــــــــــــــــــی

باران
آبرویم را خرید

شبیه مردی که گریه نمی کند
به خانه برگشتم