کپشن های مربوط به زیتونی

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی زیتونی

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻫﺴﺖ ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﻣﻮ ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ؟ ﻧﻪ...
ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻫﺴﺖ ﻣﻮﻫﺎﻣﻮ ﺯﯾﺘﻮﻧﯽ ﮐﻨﻢ؟ ﻧﻪ...
ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻫﺴﺖ ﺗﻮﻧﯿﮏ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﺑﭙﻮﺷﻢ؟ ﻧﻪ...
ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻫﺴﺖ ﻣﺜﻪ ﺑﺎﺭﺑﯽ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﻨﻢ؟ ﻧﻪ...
ﻣﺎﻣﺎﺍﺍﺍﻥ، ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺶ ﻣﯿﮕﯽ ﻧﻪ ﻣﻦ۱۸ﺳﺎﻟﻤﻪ ﻫﺎﺍﺍ...
ﻣﺎﻣﺎﻥ :ﺟﻤﺸﯿﺪ ﺧﻔﻪ ﻣﯿﺸﯽ ﯾﺎ ﺧﻔﺖ کنم؟

ﻣﺎﻣﺎﻥ, ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻫﺴﺖ ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﻣﻮ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﻡ ? ………… ﻧﻪ
ﻣﺎﻣﺎﻥ, ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻫﺴﺖ ﻣﻮﻫﺎﻣﻮ ﺯﯾﺘﻮﻧﯽ ﮐﻨﻢ ? ………… ﻧﻪ
ﻣﺎﻣﺎﻥ, ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻫﺴﺖ ﺗﻮﻧﯿﮏ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﺑﭙﻮﺷﻢ ? ………… ﻧﻪ
ﻣﺎﻣﺎﺍﺍﺍﺍﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺶ ﻣﯿﮕﯽ ﻧﻪ .… ﻣﻦ ۱۸ ﺳﺎﻟﻢ ﺷﺪﻩ ﻫﺎ
..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
- ﻣﺎﻣﺎﻥ : ﺍَﺍّﻩ ﺟﻤﺸﯿﺪ, ﺧﻔﻪ ﻣﯿﺸﯽ ﯾﺎ ﺧﻔﺖ ﮐﻨﻢ ؟
ﺑﻌﻀـــــــــــــــﯽ ﺍﺯ ﭘﺴﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! |:

مامان، اجازه هست ابروهامو بر دارم؟
- نه
-مامان، اجازه هست موهامو زیتونی کنم؟
- نه
-مامان، اجازه هست مثل باربی آرایش کنم؟
- نه
-مامااااان یعنی چی من ۱۸ سالم شده ها
-مامان :اَاّه سیاوش، خفه میشی؟ یا خفت کنم........

تماشایش رقــم می زد خروج از دامن دیـن را
بنا کرده است در شم ش فلک قصر شیاطین را

اگـر دور تو می گردد نظـر بر ظاهرت دارد
که پیچک خشک می خواهد تن گل های غمگین را

به عشق اولت شک کن ،که در این شهر و این دودش
درختــــان شــوم می دانند باران نخستیـن را

...مگو این شاخه ی تنها کــه تنها یک ثمر دارد
چطور از خود جدا سازد اناری سرخ و شیرین را

...به این سو هم نگاهی کن،نگاهی درخورم؛یعنی
تفنگ ِ میــرزا مشکن غـــرور ِ ناصرالدیـــن را

چرا جامِ بلورینـی بلغزد بر لبِ سینی ؟!
چرا باید بترسانی خمارِ دور پیشین را ؟!

تو مثل قوم صهیونی که با آن چشم زیتونی
به اشغالت درآوردی دلِ من ، این فلسطین را

کمی آن سوی دیدارت چنان شعری نصیبم شد
که درحد کسی چون خود ندیدم آن مضامین را

تو ای شاعر تر از « سیمین ! » به « رستاخیز » اگر آیی
بپوشد سایـــه ی شعــرت فروغ هـر چــــه پروین را

غزل هایــی کــه بر رویت اثر گفتی ندارد را
برای ماه می خواندم نظر می کرد پایین را

سر از سنگینــی فکـــر وصالت درد می گیرد
به بستر می برم اما همین سردرد سنگین را

به خوابــم آمدی حالا ، نفس بالا نمی آید
بگویم یا نگویم «یا غیاث المستغیثین » را

{ کاظم بهمنی }