کپشن های مربوط به باربی

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی باربی

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

گردنبنداش انگار از دل قصه ها بیرون اومدن🥹گردنبند جواهری باربی داره

انیمیشن باربی شاهزاده گدا رو یادتونه؟ اکسسوری های پرنسسیشون رو یادته؟ :))) تک‌تکش اینجا موجوده باورم نمیشع

ﺯﻧﺎﻥ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﺒﯿﻪ ﭘﺮﻧﺴﺲﻫﺎﯼ ﺩﯾﺰﻧﯽﻟﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﺭﺑﯽ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ،
ﺷﺒﯿﻪ ﻭﺍقعیتند...!

ﺷﺒﯿﻪ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺩﺳﺖﻫﺎﯼ ﺧﯿﺴﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﺍﻣﻨﺶ ﭘﺎﮎ ﻣﯽﮐﻨﺪ...
ﻭﺍﺷﮏﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳﺮ ﺁستینَش...

ﻧﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺁﺑﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ،
ﻧﻪ ﻧﺎﺧﻦﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻻﮎ ﺯﺩﻩ...

ﻧﮕﺮﺍﻥ ﭘﺎﮎ ﺷﺪﻥ ﺭﮊ ﻟﺐﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ...

ﺯﻧﺎﻥ ﺯﯾﺒﺎ، ﺯﻧﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ،
ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ،
ﺩﺭ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻭ ﻋﺰﻡ ﯾﮏ ﺯﻥ ﮐﻪ ﻣﺴﯿﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻮﺍﻧﻊ ﻃﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ،
ﺷﮑﻮﻩ ﻭ "ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ" ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ‌...
ﺩﺭ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻨﻔﺴﺶ ﺍﺯ ﺗﺠﺮﺑﻪﻫﺎ ﻧﺸﺄﺕ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ،
ﻭ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺨﻮﺭﺩ،
ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﻫﺪ،
ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ...

ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﯿﻮﻣﺪﻡ ﻭ ﭼﺴﺐ ﮐﻔﺸﺎﯼ ﺻﻮﺭﺗﯽِ ﻋﺮﻭﺳﮑﯿﻤﻮ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ، ﺩﻡ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺁﻝ ﺍﺳﺘﺎﺭﺍﯼ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﺵ ﺑﺎ ﻣﺎﮊﯾﮏ ﻣﺸﮑﯽ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ
ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﻤﻘﻤﻪ ﻗﺮﻣﺰﻣﻮ ﻣﯿﺬﺍﺷﺘﻢ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﯿﻒ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﺎﺭﺑﯿﻢ ، ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﺎ ﯾﻪ ﮐﯿﻒ ﺷﻞ ﻭ ﻭﻝ ﻭ ﻫﻨﺪﺯ ﻓﺮﯾﻪ ﮔﺮﻩ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﯿﺰﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﻮﻣﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ، ﺍﻭﻧﻮ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻩ
ﺍﺯ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻡ ، ﺷﺒﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ، ﭼﺮﺍﻍ ﺍﺗﺎﻗﻮ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯿﺬﺍﺷﺘﻢ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﭼﺮﺍﻍ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﻡ ﺭﻭﺷﻨﻪ ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺍﻭﻧﻢ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﻣﯿﺘﺮﺳﻪ ﺑﻌﺪﺷﻢ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻓﮑﺮ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﻣﯿﺒﺮﺩ.
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻧﺒﺎﺷﻢ ، ﺁﺧﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺁﺩﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﻨﺎﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻪ ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﺍﺯﺵ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮﻩ
ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺭﻩ ﯼ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﯼ ﺩﺳﺖ
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﯼ ﺳﯿﺎﻩ ﺭﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻫﻤﺴﺎﯾﺲ ، ﺍﺳﻢ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﻡ ﺭﻭﺵ ﺑﻮﺩ
ﺍﺯ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ﻭﻟﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺗﻠﺦ ﺯﺩ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﯾﺶ ﺑﻠﻨﺪ ﺗﺮ ﺷﺪ
ﺍﻻﻥ ﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ...
ﻭ ﯾﻪ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺁﻝ ﺍﺳﺘﺎﺭ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮﯼ ﺩﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﺧﻮﺩﻣﻮﻧﻪ :)

ماااااامااااااان میشه امروز برم اون تونیک صورتیه رو بخرم
_نه
_خب میشه امروز مثل اون باربیه تو کارتون ارایش کنم
_ننع
_مامان جون یه لنز ابی دیدم انقدر ناسه برم اونو بخرم ؟
_ننننههههه
_ااااه…مااااامااان ینی چی هر چی من میگم میگی نه مثلا من ۱۸سالمه ها
_جمشید خفه میشی یا بیام خفت کنم :|
حال و روز پسرای این دور زمون ^_^

دختر کوچک به مهمان گفت:میخوای عروسکهامو ببینی؟

مهمان با مهربانی جواب داد:بله.

دخترک دوید و همه ی عروسکهاشو آورد

بعضی از اونا خیلی بانمک بودن دربین اونا یک عروسک باربی هم بود.

مهمان از دخترک پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟

... پیش خودش فکر کرد:حتما” باربی.

اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم نداشت اشاره کرد

و گفت:اینو بیشتر از همه دوست دارم.

مهمان با کنجکاوی پرسید:این که زیاد خوشگل نیست!

دخترک جواب داد: آخه اگه منم دوستش نداشته باشم دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه و دوستش داشته باشه ،

اونوقت دلش میشکنه:(

دختر کوچک به مهمان گفت:میخوای عروسکهامو ببینی؟
مهمان با مهربانی جواب داد:بله.
دخترک دوید و همه ی عروسکهاشو آورد،بعضی از اونا خیلی بانمک بودن
دربین اونا
یک عروسک باربی هم بود.
مهمان از دخترک پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟
... و پیش خودش فکر کرد:حتما” باربی.
اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید
دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم
نداشت اشاره کرد و گفت:اینو بیشتر از همه دوست دارم.
مهمان با کنجکاوی
پرسید:این که زیاد خوشگل نیست!
دخترک جواب داد:
آخه اگه منم دوستش نداشته
باشم دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه و دوستش داشته باشه ،
اونوقت دلش میشکنه ...

ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻫﺴﺖ ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﻣﻮ ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ؟ ﻧﻪ...
ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻫﺴﺖ ﻣﻮﻫﺎﻣﻮ ﺯﯾﺘﻮﻧﯽ ﮐﻨﻢ؟ ﻧﻪ...
ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻫﺴﺖ ﺗﻮﻧﯿﮏ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﺑﭙﻮﺷﻢ؟ ﻧﻪ...
ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻫﺴﺖ ﻣﺜﻪ ﺑﺎﺭﺑﯽ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﻨﻢ؟ ﻧﻪ...
ﻣﺎﻣﺎﺍﺍﺍﻥ، ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺶ ﻣﯿﮕﯽ ﻧﻪ ﻣﻦ۱۸ﺳﺎﻟﻤﻪ ﻫﺎﺍﺍ...
ﻣﺎﻣﺎﻥ :ﺟﻤﺸﯿﺪ ﺧﻔﻪ ﻣﯿﺸﯽ ﯾﺎ ﺧﻔﺖ کنم؟

دقت کردین ؟
دخترا که لاغر شن همه میگن شده مثه باربی
پسرا که لاغر شن همه میگن معتاد شده

مامان، اجازه هست ابروهامو بر دارم؟
- نه
-مامان، اجازه هست موهامو زیتونی کنم؟
- نه
-مامان، اجازه هست مثل باربی آرایش کنم؟
- نه
-مامااااان یعنی چی من ۱۸ سالم شده ها
-مامان :اَاّه سیاوش، خفه میشی؟ یا خفت کنم........