تو " جـا " زدی

من " جـا " خوردم

او " جـا " گرفت ...

همین یـک " جـابجـایی "

" جـانم " را گرفت ..!!





***



زندگی نیست ممات است ، تو را کم دارد

دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد



***





به کمال عجـز گفتم : که به لب رسیــد جانم !

به غـرور و نـاز گفتی : تو مگر هنــوز هــستی ..؟؟!



فروغی بسطامی

***





از عشق من به هر سـو در شهر گفتگـویست

من عاشق تو هستم .. این گفتگو ندارد





شهریار

***



ای درآمیخته با هر کسی از راه رسید !

می توان از تو فقط دور شد و آه کشید

پرچم صلح برافراشته ام بر سر خویش

نه یکی ؛ بلکه به اندازه ی موهای سفید





کاظم بهمنی

***



مُردم از بس شهــر را گشتم یکی عاقل نبـود

راستی؛ تو اینهمه دیوانه می خواهی چکـار ؟



***



من نمی گویم سمندر باش یا پروانه باش

چون به فکر سوختن افتاده ای ... مردانــه بـاش





***



آرزویم این است

که بهاری بشود روز و شبت

که ببارد به تمام رخ تو بارش شادی و شعف

و من از دور ببینم که پر از لبخند است: چشم و دنیا و دلت...