- کوزه بر دوش
سرِ چشمه بیا ،
تا گویند؛
عجب این دهکده سرچشمه یِ زیبا دارد!

#محمد_سلمانی

✿کپشن خاص ✿

حمید مصدق خوندی؟ اونجایی که میگه:

‌‏هرگز دوباره بازنخواهی گشت و من تمامِ شب، این کوچه باغ دهکده را با گام های خسته، طوافی دوباره خواهم کرد...

چقدر برای من .. منه این بشر..
چقدر بی نهایت.. چقدر نامتناهی..

ﺷﻤﺎﺭﻩ کسایی ﮐﻪ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺭﻭﺯ ﺑﻬﻢ ﺍﺱ ﻣﻴﺪﻥ:
Takhfif
Vitrin
Mosabeghe
Pishvaz
RAMEZAN
ﺩﻫﮑﺪﻩ آﺑی ﭘﺎﺭﺱ
ﻫﺎﯾﭙﺮ ﺍﺳﺘﺎﺭ: ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﺗﻮﺍﻟﺖ 2950 ﺕ
مامان: کجایی :|
بابا: نون بخر :|

سخته...
خیلی سخته...
که بین هق هق های شبانت ناگهان.....
دهکده آبی پارس بهت اس بده :|

شب به شب قوچی از این دهکده کم خواهد شد
ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

روزی روزگاری، اهالی یک دهکده تصمیم گرفتند تا برای نزول باران دعا کنند.
در روز موعود،
همهء مردم برای مراسم دعا در محلی جمع شدند
و تنها یک پسر بچه با خودش چتر آورده بود و این یعنی ایمان

وقتی دهکده ای میسوزد دودش را همه می بینند ، ولی وقتی دل میسوزد شعله اش را کسی نمی بیند. امان از دله زینب.

شعر کوتاه ولی حرف به اندازه ی کوه

باید این قائله را "آه" به پایان ببرد


شب به شب قوچی ازین دهکده کم خواهد شد

ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد!

حکیمی به دهی سفر کرد زنی که مجذوب سخنان او شده بود از حکیم خواست تا مهمان وی باشد.حکیم پذیرفت.کدخدای دهکده هراسان خود را به حکیم رسانید گفت:
این زن،هرزه است به خانه‌ی او نروید حکیم گفت:یکی از دستانت را به من بده کدخدا یکی از دستانش را در دستان حکیم گذاشت.آنگاه حکیم گفت حالا کف بزن کدخدا گفت: هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند حکیم پاسخ داد:هیچ زنی نمی تواند به تنهایی هرزه باشد،مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند!
به جای نگرانی برای من نگران خودت و دیگر مردان دهکده ات باش!!!

من دوستی دارم
دوست من روستازاده است
علف‌ها را می‌شناسد
بوی گل‌ها را می‌فهمد
رنگ شاپرک‌ها را می‌داند
و از فاصله‌های دور می‌خواند:
شاپرکی را می‌بینم
که روی پرهای بنفش،
لکه‌های زرد مرطوب دارد
دوست من
از اهالی قریه‌ای گمنام است

من دوستی دارم
دوست من علف‌ها را در من می‌بیند
بوی گل‌ها را از من می‌بوید
و به من می‌گوید :
دهکده‌ی کوچک من
به دهکده‌ی من بیا ..