کپشن های مربوط به بفروخت

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بفروخت

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

اره متاسفانه من خود سعدی ام :

آنکه برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت
به همه عالمش از من نتوانند خرید.

. .

چقد این شعر سعدی تلخه :

آنکه برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت
به همه عالمش از من نتوانند خرید .

یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن‌که یوسف به زر ناسره بفروخته بود...


. .

درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند .
کریم خان گفت : این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟
درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم .
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه می‌خواهی ؟
درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت .
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.

_
آن که برگشت
و
جفا کرد
و
به "هیچم"
بفروخت
به همه عالمش از من
نتوانند خرید ..

"سعدی"

#حکایت

درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند .
کریم خان گفت : این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟
درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم .
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه می‌خواهی ؟
درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت .
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست .

مارا نتوان پخت که ما سوخته ایم
آتش نتوان زد که برافروخته ایم

مارا نتوان شکست آسان ای دوست
هرجا که دلی شکست,ما دوخته ایم

دست ولب و جان,بدون دل مارا هیچ
جز دل همه را به مفت بفروخته ایم

چون مهر کسی خرج دل ما بشود
در قلک دل سکه ی اندوخته ایم

ما خسرو وشیرین نشناسیم به عشق
از عشق نکات دیگر آموخته ایم

از عشق همین نکته کفایت مارا
وجدان و شرف به عهد نفروخته ایم

بر سَر منبر خود واعظِ دِه
خلق را مسئله ئی می آموخت
صحبت آمد ز جهنم به میان
که چه آتش ها خواهد افروخت
تن بد کار چه ها می بیند
آنکه عقبی پی دنیا بفروخت
گوش داد این سخنان چوپانی
غصه ئی خورد و هراسی اندوخت
دید با خود سگ خود را بد گار
چشمِ پراشک بدان واعظ دوخت
گفت: آن جا که همه می سوزند
سگ من نیز چو من خواهد سوخت ؟


"نیما یوشیح"


من که از آتش دل چون خم می در جوشم
مهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموشم
قصد جان است طمع در لب جانان کردن
تو مرا بین که در این کار به جان می‌کوشم
من کی آزاد شوم از غم دل چون هر دم
هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم
حاش لله که نیم معتقد طاعت خویش
این قدر هست که گه گه قدحی می نوشم
هست امیدم که علیرغم عدو روز جزا
فیض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم
خرقه پوشی من از غایت دین داری نیست
پرده‌ای بر سر صد عیب نهان می‌پوشم
من که خواهم که ننوشم بجز از راوق خم
چه کنم گر سخن پیر مغان ننیوشم
گر از این دست زند مطرب مجلس ره عشق
شعر حافظ ببرد وقت سماع از هوشم

{حافظ}

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

متاسفانه, سعدی, آنکه, برگشت, هیچم, بفروخت, عالمش, نتوانند, خرید, تلخه, مفروش, دنیا, نکرد, یوسف, ناسره, بفروخته, درویشی, کنار, کریم, عبور, میکرد, چشمش, افتاد, اشارهای, دستور, داخل, آوردند, برای, چقدر, داده, کشیدن, قلیان, میخواهی, همین, بازار, خریدار, نبود, خواست, رفته, تحفه, ببرد, روزگاری, سپری, تشکر, ناگه, کریمم, خداست, جایش, حکایت, مارا, سوخته, برافروخته, شکست, آسان, دوست, هرجا, دوخته, بدون, بشود, اندوخته, خسرو, وشیرین, نشناسیم, نکات, دیگر, آموخته, نکته, کفایت, وجدان, نفروخته, منبر, واعظِ, مسئله, صحبت, جهنم, میان, خواهد, بیند, عقبی, سخنان, چوپانی, خورد, هراسی, چشمِ, پراشک, بدان, سوزند, نیما, یوشیح, جوشم, میخورم, خاموشم, جانان, کردن, میکوشم, آزاد, هندوی, حلقه, گوشم, معتقد, طاعت, خویش, قدحی, نوشم, امیدم, علیرغم, عفوش, ننهد, دوشم, پدرم, روضه, رضوان, گندم, جهان, نفروشم, خرقه, پوشی, غایت, داری, نیست, پردهای, نهان, میپوشم, خواهم, ننوشم, راوق, مغان, ننیوشم, مطرب, مجلس, حافظ, سماع, هوشم,