کپشن های مربوط به چوپانی

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی چوپانی

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

چوپانی که از سگ تنفر داره حتما با گرگ همدسته؛
حکایت خیلی از آدمای دورمونه!

.࿐

ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮی ﺳﻮﺭﺍﺧﯽ می‌گذاشت. ﻣﺎﺭﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ‌آمد، ﺷﯿﺮ را می‌خورد ﻭ سکه‌اﯼ ﺩﺭ ﺁﻥ می‌انداخت.
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ. ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﺪ. ﭘﺴﺮ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ بکشد ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﮑﻪﻫﺎ ﺭا ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ. ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭ را ﮐﺮﺩ. ﻭﻟﯽ ﻣﺎﺭ ﺯﺧﻤﯽ ﺷﺪ و ﭘﺴﺮ را نیش زد و ﭘﺴﺮ ﻣﺮﺩ.
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ ﺑﯽﭘﻮﻝ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﻗﺪﯾﻢ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮی ﺳﻮﺭﺍﺥ ﮔﺬﺍﺷﺖ. ﻣﺎﺭ ﺷﯿﺮ را ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺳﮑﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﺩیگر ﺑﺮﺍیم ﺷﯿﺮ ﻧﯿﺎور، ﭼﻮﻥ ﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﺮﮒ ﭘﺴﺮﺕ را فراموش می‌کنی و ﻧﻪ ﻣﻦ ﺩﻡ ﺑﺮﯾﺪﻩام را.»

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺯﺧﻢ ﮐﻬﻨﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﻮﺩ...

قرار نبوده

قرار نبوده تا نم باران زد ، دستپاچه شویم و زودچتری ازجنس پلاستیک روی سر‌ بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم....
قرار نبوده
این قدر دور شویم و مصنوعی!
ناخن های مصنوعی،
دندان های مصنوعی،
خنده های مصنوعی،
آواز‌های مصنوعی،
دغدغه های مصنوعی...

هر چه فكر می‌کنم می‌بینم قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم،
این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟

قرار نبوده
همه از دم ، درس خوانده بشویم
از دم ، دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم،
بعید می دانم راه تعالی بشری از دانشگاه ها و مدرکهای ما رد بشود.

باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند،
دراز بکشد نی لبک بزند,
با سوز هم بزند و عاقبت هم یک روز در همان هیات چوپانی به پیامبری مبعوث شود.

یک کاوه لازم است که آهنگری کند که درفش داشته باشد که به حرمت عدل از جا برخیزد و حرکت کند.

قرار نبوده
این ‌همه در محاصره سیمان و آهن، طبقه روی طبقه برویم بالا،
قرار نبوده
این تعداد میز و صندلی‌ِ کارمندی روی زمین وجود داشته باشد،
بی شک این همه کامپیوتر...و پشت های غوز کرده ي آدم های ماسیده در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده...

تا به حال بیل زده‌اید؟
باغچه هرس کرده‌اید؟
آلبالو و انار چیده‌اید؟
کلاً خسته از یک روز ِکاري ِیَدی به رختخواب رفته‌اید؟
آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست....

این چشم ها
برای نورمهتاب یا نور ستارگان کویر برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان ,
برای خیره شدن به جاري ِآب
شاید ،
اما ....
برای ساعت پشت ساعت،
روز پشت روز،
شب پشت شب ...
خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشده‌اند.!!!!!

قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچ کار نیایند و ساعتهای دیجیتال صبح خوانی کنند.
آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتی داشته حتما ً،
که شاید لالایی طبیعت باشد برای بخواب رفتن‌ ما تا قرص خواب‌ لازم نشویم و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود.....

من فکر می‌کنم قرار نبوده کار کردن جز بر طرف کردن غم نان،
بشود همه دار و ندار زندگی مان،
همه دغدغه‌زنده بودن مان,
همه دغدغه‌ زنده بودن ....

قرار نبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن،
این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد......

قرار نبوده
این طور از آسمان دور باشیم و
سی‌ سال بگذرد از عمر‌مان و
یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم.....

قرار نبوده
کرِم ضد آفتاب بسازیم تا بر علیه خورشید عالمتاب و گرما و محبتش
زره بگیریم و جنگ کنیم....
قرار نبوده
چهل سال از زندگی رد کنیم اما کف پایمان یک بار هم بی واسطه کفش لاستیکی یا چرمی یک مسافت صد متری را با زمین معاشرت نکرده باشد....

قرار نبوده
من از اینجا و شما از آنجا، صورتکهای زرد به نشانه سفت بغل کردن و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم...
....
چیز زیادی از زندگی نمی‌دانم،
اما همین قدر می‌دانم که
این قرار نبوده هایی که برخلافشان اتفاق افتاده،
همگی مان را آشفته‌ و سردرگم کرده...!

مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید:
«چه کسی بر مرده های شما نماز می خواند؟»
چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم؛ خودم نماز آنها را می خوانم».
مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!»
چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله ای زمزمه کرد و گفت : «نمازش تمام شد!»
مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟
چوپان گفت: بهترازاین بلد نبودم
مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت.
شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد.
از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟»
پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!»
مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست
تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟
چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد،
با خدا گفتم : « خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش
زمین می زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار می کنی ؟ »
به نام خدای آن چوپان ...
گاهی دعای یک دل صاف،از صدنماز یک دل پرآشوب بهتراست...


مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید:
«چه کسی بر مرده های شما نماز می خواند؟»
چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم؛ خودم نماز آنها را می خوانم».
مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!»
چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله ای زمزمه کرد و گفت : «نمازش تمام شد!»
مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟
چوپان گفت: بهترازاین بلد نبودم
مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت.
شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد.
از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟»
پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!»
مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست
تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟
چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد،
با خدا گفتم : « خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش
زمین می زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار می کنی ؟ »
به نام خدای آن چوپان ...
گاهی دعای یک دل صاف،از صدنماز یک دل پرآشوب بهتراست...

ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ . ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﻬﺮ، ﺭﻭﯼ ﺗﭙﻪ ﺍﯼ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﭼﺮﺍ . ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﯽ. ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻧﻢ ﻧﯽ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺮﺩ ﻣﻦ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ. ﺣﺎﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ ﻣن راصدا میزند ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺶ ﻧﺮﻭﻢ ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﻢ ﮐﻤﺘﺮم...."از پاهایی که نمی توانند تورا به سمت ادای نماز ببرند انتظآر نداشته باش تورا به بهشت ببرند"ازاین عبارت زیبا خیلی لذت بردم:بودن کشتی درآب خطرناک نیست..اما بودن آب درکشتی خطر داره..! بودن مؤمن دردنیا خطرناک نیست..اما بودن دنیا درقلب مؤمن خطرداره. !شایسته تامل هست..
التماس دعا

بر سَر منبر خود واعظِ دِه
خلق را مسئله ئی می آموخت
صحبت آمد ز جهنم به میان
که چه آتش ها خواهد افروخت
تن بد کار چه ها می بیند
آنکه عقبی پی دنیا بفروخت
گوش داد این سخنان چوپانی
غصه ئی خورد و هراسی اندوخت
دید با خود سگ خود را بد گار
چشمِ پراشک بدان واعظ دوخت
گفت: آن جا که همه می سوزند
سگ من نیز چو من خواهد سوخت ؟


"نیما یوشیح"

خوب می فهمم چه حالی دارد از بی همدمی
پا به پای گرگ ها سرگرم چوپانی شدن

می‌خواهم برایِ تو نامه بنویسم
می‌ترسم ؛
پست‌چی عاشقت شود ..
کبوتر برگردد
دق کند وُ دوریت را بمیرد ..

می‌خواهم برایِ تو نامه بنویسم
می‌ترسم،
شهر رفتنت را بفهمد
رود نبودنت را مرداب شود وُ
خواب ،
شب را کابوس کند ..

می‌ترسم در راه به‌باد برود
بعد به‌دستِ چوپانی برسد وُ
هوایِ گوسفندانش را رها کند وُ
به هوایِ تو
گوسفند شود ..

می‌ترسم جاده راه نرود
بن بست شود
خانه خر شود وُ
در،
به لنگه بچرخد وُ لج کند وُ تو نیستی را..
زنگ بزند ..

می‌خواهم برایِ تو نامه بنویسم
می‌ترسم!
می‌ترسم باز عاشقت شوم ..

دوست دارم در مورد همه چیز فکر کنم

درباره کلبه متروک وسط باغ

درباره رودی که تبدیل شده به یک جاده

درباره چوپانی که بره اش را وسط کوهها گم کرده

درباره ی حسرت پیرزن بیمار برای رفتن به امامزاده بالای تپه

درباره کارگری که دوست دارد یک روز مرخصی با حقوق بگیرد

و درباره خودم که چقدر بی فکرم

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

چوپانی, تنفر, داره, حتما, همدسته؛, حکایت, خیلی, آدمای, دورمونه, میگذاشت, میخورد, سکها, میانداخت, بکشد, فراموش, میکنی, قرار, نبوده, باران, دستپاچه, شویم, زودچتری, ازجنس, پلاستیک, بگیریم, مبادا, کلوخ, مصنوعی, ناخن, دندان, خنده, آوازهای, دغدغه, میکنم, میبینم, چنین, دستی, هایمان, رقابت, تنگانگ, باشیم, اثبات, کنیم, موجود, بهتری, هستیم, مسابقه, مقام, رتبه, نشان, دادن, برای, چیست, خوانده, بشویم, دکترا, زمین, برویم, بعید, دانم, تعالی, بشری, دانشگاه, مدرکهای, بشود, باید, باشد, گوسفندها, دراز, بزند, عاقبت, همان, هیات, پیامبری, مبعوث, کاوه, لازم, آهنگری, درفش, داشته, حرمت, برخیزد, حرکت, محاصره, سیمان, طبقه, بالا, تعداد, صندلیِ, کارمندی, کامپیوتر, کرده, ماسیده, کجای, خلقت, لحاظ, نشده, زدهاید, باغچه, کردهاید, آلبالو, انار, چیدهاید, کلاً, خسته, ِکاري, ِیَدی, رختخواب, رفتهاید, دیگری, قابل, مقایسه, نیست, نورمهتاب, ستارگان, کویر, دیدن, خیره, جاري, شاید, ساعت, ماندن, مهتابی, مانیتورها, آفریده, نشدهاند, خروس, نیایند, ساعتهای, دیجیتال, خوانی, کنند, جیرجیرک, نشین, حکمتی, لالایی, طبیعت, بخواب, رفتن, نشویم, پرپر, اپیدمی, نشود, کردن, ندار, زندگی, دغدغهزنده, بودن, کنار, قانون, مدنی, عجیب, غریب, دادگاه, حضانت, نفقه, زندان, گروکشی, اعصاب, آسمان, بگذرد, عمرمان, ستاره, نخوابیده, کرِم, آفتاب, بسازیم, علیه, خورشید, عالمتاب, گرما, محبتش, پایمان, واسطه, لاستیکی, چرمی, مسافت, متری, معاشرت, نکرده, اینجا, آنجا, صورتکهای, نشانه, بوسیدن, دوست, داشتن, بفرستیم, زیادی, نمیدانم, همین, هایی, برخلافشان, اتفاق, افتاده, همگی, آشفته, سردرگم, مردی, پدرش, دنیا, حوالی, پرسید, مرده, نماز, خاصی, نداریم؛, خودم, آنها, خوانم, بخوان, مقابل, جنازه, ایستاد, جمله, زمزمه, نمازش, تمام, تعجب, نمازی, بهترازاین, نبودم, ناچاری, هنگام, رؤیا, روزگار, خوبی, دارد, گونه, راحت, آسوده, دارم, دعای, فردای, سراغ, خواست, بگوید, جنازۀ, دعایی, وقتی, آمدم, ارتباطی, خداوند, برقرار, گفتم, خدایا, امشب, مهمان, برایش, حالا, توست, ببینم, چگونه, رفتار, گاهی, صدنماز, پرآشوب, بهتراست, راصدا, میزند, پاهایی, توانند, تورا, ادای, ببرند, انتظآر, نداشته, بهشت, عبارت, زیبا, بردم, کشتی, درآب, خطرناک, درکشتی, مؤمن, دردنیا, درقلب, خطرداره, شایسته, تامل, التماس, منبر, واعظِ, مسئله, آموخت, صحبت, جهنم, خواهد, افروخت, بیند, آنکه, عقبی, بفروخت, سخنان, هراسی, اندوخت, چشمِ, پراشک, بدان, سوزند, سوخت, نیما, یوشیح, فهمم, حالی, همدمی, سرگرم, میخواهم, برایِ, نامه, بنویسم, میترسم, پستچی, عاشقت, کبوتر, برگردد, دوریت, بمیرد, رفتنت, بفهمد, نبودنت, مرداب, کابوس, بهباد, برود, بهدستِ, برسد, هوایِ, گوسفندانش, جاده, نرود, خانه, لنگه, بچرخد, نیستی, مورد, درباره, کلبه, متروک, رودی, تبدیل, کوهها, حسرت, پیرزن, بیمار, امامزاده, بالای, کارگری, مرخصی, حقوق, بگیرد, چقدر, فکرم,