از خواب خسته ام؛ به چیزی بیشتر از خواب نیاز دارم، چیزی شبیه بیهوشی، برای زمان طولانی، شاید هم از بیداری خسته ام از این که بخوابم و تهش بیداری باشد، کاش می شد سه سال یا شش سال یا نه سال خوابید و بعد بیدار شد، نشد هم نشد...

دلم نمیاد شب‌ها بخوابم، میترسم فردا روز بدتری باشه.

چیزی از درداش کم نمیشه حتی اگه بخوابه تو باتلاق مورفین (:

Aʟʟ ᴛʜᴏsᴇ ᴡᴏʀᴅs ᴀɴᴅ ᴘʀᴏᴍɪsᴇs.
Iᴛ ᴡᴀs ᴀ ʟɪᴇ. sʟᴇᴇᴘ, ʏᴏᴜ sɪᴍᴘʟᴇ ᴍᴀɴ.

همه‌ی اون حرف ها و قول‌ها
دروغ بود؛ بخواب آدمِ ساده.

‌
بخواب عزیزم
اون هیچوقت دوستت نداشت
تو برای اون حرومزاده فقط یه سرگرمی بودی
‌

بخاطر کسی که بعد از شکستن قلبت میتونه آروم بخوابه، خوابت رو از دست نده.

‌
کسی که بدونه شما ناراحتید
و بزاره با اون حال روزتون رو سپری کنید
و شب ها غمگین بخوابید
هیچکستون نیست ...

. .

بعضی شب‌ها انقدر فشار روم زیاده میترسم بخوابم چون فکر میکنم ممکنه تو خواب قلبم وایسه.

می‌ بوسمت پرنده‌یِ کوچکم
بخواب و تصور کن که هیچ‌چیز
در جهان واقعیت ندارد
جُز صلح و عشق

- کیمیا رجبی

او‌ داشت گور تو را میکند، تو نگران خستگی دستش بودی، بخواب آدم احمق.