من با رقصِ انگشتهای باریکت لایِ موهایم به پرواز در آمدهام.
دستانت را از من نگیر،
نمیخواهم سقوط را تجربه کنم.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی رقصِ
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
دقیقا اونجای افسردگیام که نه حسی به زندگی دارم، نه انگیزه ای برای انجام کاری.
اره با دیسیپلین میشه ولی باید بتونی از جات پا شی اون نظم رو از یه جایی بسازی.
از من یک سال پیش هیچی نمونده، هیچ اثری.
کار، تلاش، رقصهای سر صبح، آشپزی، خرید، هیجان سفر، هیچ چیزی… و هیچکس نمیفهمه.
.️
زندگی رقصِ دل انگیز
خطوطِ لب توست
.️•❥•♡ ♡•❥•
پاییز باشد وکسی نباشدپا به پای دلت دیوانگی کند وشانه به شانه ی بغضت ببارد
دست به دستت
پس کوچه های خیالت را قدم بزند؛
پاییز باشد وکسی نباشدتو را به موسیقی باد و باران به آواز و رقصِ برگها دعوت کند مقابلت بنشیند
برایت چایی بریزد
فالِ حافظ بگیرد
و به فالت از ته دل بخندد؛
پاییز است...!
فکری برای آمدنت نمیکنی...!؟
لیلا مقربی
صدای پیانو...
رقصِ موهایت...
و من همراه با نُتها میخوانم،
دو...
رِ....
تو...
میگردم ♡
. .
زل زدن به لبخند چشات،رقصِ مورفین تو مویرگ به مویرگِ قالب روحم شد.
- خیالِ تو،
با رقصِ خورشید صبح،
مرا تا دلِ روزها میکشد ..
#فریبا_روزبه
- در پردهیِ دل خیالِ تو ، رقص کند
من رقصِ خوش از
خیالِ تو آموزم..
#مولانا
من خدایی دارم…
من خدایی دارم، که در این نزدیکیست…
نه در آن بالاها!
مهربان، خوب، قشنگ…
چهرهاش نورانیست
گاهگاهی سخنی میگوید،
با دل کوچک من،
سادهتر از سخن ساده من
او مرا میفهمد!
او مرا میخواند،
او مرا میخواهد،
او همه درد مرا میداند…
یاد او ذکر من است، در غم و در شادی
چون به غم مینگرم،
آن زمان رقصکنان میخندم…
که خدا یار من است،
که خدا در همه جا یاد من است.
او خدایست که همواره مرا میخواهد،
او مرا میخواند
او همه درد مرا میداند…
کرمها ميتوانند
در تنگناي پيله
به پروانه هاي رنگين بدل شوند
مارها اما
هزار بار هم که پوست بيندازند
همان خزنده ي خطرناک باقي ميمانند...
ما هم ريشمان را سه تيغه ميکنيم،
به يکديگر لبخندهاي نمکي ميزنيم
و کلمه ي «عدالت» وِردِ زبانمان است اما
يک «داعشي» مدام
پرچمِ سياهش را
در مغزهامان تکان ميدهد...
وقتي خِرخِره ي هم را
از پشتِ فرمانِ ماشينهامان ميجَويم
در خيابان!
و کودکانمان را
به تماشاي «مراسمِ اعدام» ميبريم،
وقتي عقلِ زنان را گِرد ميدانيم و
خوابهاشان را چپ
و دروغهاي مصلحت آميزمان
«سعدي» را حتی
در گورِ خاموشش
به رقصِ هيپ هاپ وا ميدارد.
ما شناگرانِ ماهري هستيم
که هنوز
درياي خون را به خود نديدهاند...!