باران که شدی مپرس این خانه ی کیست
سقف حرم و مسجد و میخانه یکی ست
باران که شدی پیاله ها را نشمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکی ست
“این شعر نسبت داده شده به حضرت مولانا و در واقع از جناب مهدی مختار زاده است"


. .

خیلی از زخم‌های زندگی هرگز ترمیم کامل نمی‌شن. بلکه صرفاً باید تریگرهاشون رو شناخت و ازشون اجتناب کرد، و کمپرس یخ متناسب هم همیشه دم دست داشت.

احوال دل مپرس، که خون ریزد از قلم،
وقتی‌که می‌رسم سرِ شرحِ بیانِ دل


#عارف_قزوینی

از شادی ام مپرس که من نیز در ازل
همراه خواجه، قرعۀ قسمت به غم زدم...



. .

هستم ز غَمَش ،
چنان پریشان که مپرس ...

#مولانا

هستم ز غمش چنان پریشان ...
که مپرس!

-مولانا

از من مپرس تــ.ـــو را
چقدر دوست دارم
اگر بگویم به اندازه دنیا
نیست
من تـــ.️ــو را به اندازه
یک قطره آب دوست دارم
وقتی محتاجش شدی
میفهمی!

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

‏من عاشق زار تو
چنانم که مپرس،

تو لایق عشق من
چنانی که مگوی...

درد عشقی کشیده ام که مپرس / زهر هجری چشیده ام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کار / دلبری برگزیده ام که مپرس
بی تو در کلبه‌ ی گدایی خویش / رنج هایی کشیده ام که مپرس
همچو حافظ غریب در ره عشق / به مقامی رسیده ام که مپرس
#حافظ#

باران که شدى مپرس ، اين
خانه ى کيست