نوشته بود:
خیلی از آدمهای امروزی به خودشون زحمت نمیدن یه نفر رو کشف کنن!
زیبایی هاش رو بیرون بکشن و در برابر تلخیهاش صبر کنن، آدمهای امروز، دوستی های کنسروی میخوان، یه کنسرو که درش رو باز کنن، یه نفر شیرین و مهربون از داخلش بیرون بپره و هی لبخند بزنه و بگه حق با توئه...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی شیری
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
من هیچوقت هیچکس رو زشت ندیدم
همه برای من زیبا بودن جز آدمایی که زبونشون شیرین و مغزشون کثیف و زشت بود
صورتشون زیبا اما از درون سیاه و چرک بودن
متاسفانه این موضوع باعث میشد تا مدتی کم یا زیاد با آدم هایی سلام علیک داشته باشم که زیبا هستند اما ظاهری درونشون زمانی برام نمایان میشد که آسیبی بهم رسیده بود
و من پر از زخم بودم پر از زخمهای بزرگ و کوچیک جای زخمها فرق میکرد هر چقد که بین درون و بیرونش فرق بیشتری بود زخم ها بزرگ تر بودن
این اتفاق های پی در پی باعث شد
از زیبایی آدما از دور لذت ببرم...
ولی خاطِره هر چقدرم که شیرین باشه باز طعم حسرت میده..
. .
یادم آید، تو به من گفتی:
از این عشق حذر کن!
لحظهای چند بر این آب نظر کن،
آب، آیینه عشق گذران است،
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
باش فردا، که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!
با تو گفتم: حذر از عشق!؟ ندانم!
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!
روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم،
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم!
فریدون مشیری
خدایا شکرت
بابت این انتظاری که شیرینه .️
شیرین تر از جونم
من چقد ارومم
با بودنت دلگرمم کن
. .
چقدر این تیکه از کتاب نیمهی تاریک ماه قابل تأمله وقتی هوشنگ گلشیری مینویسه:
گفتم : شما به امیدوار بودن معتاد شدهاید ، صبح که بلند میشوید مثل کلاه و پیراهن و سنجاق کروات امیدواریتان را هم میپوشید ..
چیه این کلمه بمون؟
که وقتی میشنویش انگاری دنیا رو بهت دادن!
- بمون باهام
- بمون تو زندگیم
- بمون تا بمونم
و قشنگترین و شیرینترینش اینه که بگه: بمونی برام
«آدم گاهی دلش میخواهد بنشیند و با یکی در مورد کتابی که خوانده است حرف بزند، درست انگار دارد دورهاش میکند. اما کو تا یکی اینطور و آنهمه اخت پیدا شود؟»
هوشنگ گلشیری
.بره گمشده راعی
کدام نشانه ،
دویده ست از تو در تن من؟
که ذرههای وجودم تو را که میبینند ،
به رقص میآیند ،
سرود میخوانند ! . . ..🫀
فریدون مشیری