یکی از شاگردان استاد می‌خواست با داشتن رفتاری توهین‌آمیز، بی‌ادبانه و تحقیر کننده و همچنین دادن پاسخ‌های نیش‌دار به او، استاد بزرگ را مورد امتحان قرار دهد. به همین علت به مدت سه روز، هنگامی که استاد صحبت می‌کرد، او را احمق خطاب می‌کرد و با حالتی خودخواهانه و تکبرآمیز وی را مورد تمسخر قرار می‌داد.

سرانجام، در پایان روز سوم، آن مرد دیگر نتوانست طاقت بیاورد. بنابراین از استاد پرسید : «چطور می‌توانی بعد از اینکه سه روز به تو بی‌احترامی کردم، این‌قدر مهربان و با محبت با من رفتار کنی؟ هر دفعه که تو را رنجاندم با حالتی محبت‌آمیز به من پاسخ می‌دادی، این چطور امکان‌پذیر است؟»

استاد از او پرسید : «اگر کسی به تو هدیه‌ای بدهد و تو آن را نپذیری، آن هدیه به چه کسی تعلق می‌گیرد؟»

سؤال استاد بینش جدیدی را در ذهن فرد ایجاد کرد.
وقتی فردی به شما توهین می‌کند و شما از پذیرفتن آن امتناع می‌ورزید، مسلماً این اهانت‌ها به همان فرد توهین‌کننده تعلق می‌گیرد. پس چرا سعی می‌کنید برای چیزی که به فرد دیگری تعلق دارد خودتان را ناراحت و عصبانی کنید...؟