ولی یه روزی ‌می‌فهمی‌؛ دنیا باهات لج نکرده بود فقط داشت بهت یاد میداد، چطور رها و بی نیاز بشی.

تو تماس خوابم برده بود نیم ساعت داشت به صدای نفس کشیدنم گوش میداد:)))))))))))))))))))
همون بهم خیانت کرد

داشتیم باهم بحث میکردیم قبلش دستش تو دستم بود، فقط نمیدونم چرا وقتی بحثمون بالا گرفت دستم رو محکم‌تر از قبل فشار میداد، وقتی همه چی آروم شد بهش گفتم چرا اینطوری میکردی؟ گفت حتی اگه ازت ناراحت باشم حتی اگه بد وبیراه بهت بگم باز هم نباید دستم رو ول کنی و بری، تو باید همیشه بمونی.

ما بیش از اندازه قوی بودیم، مدام میشکستیم، شکسته‌هایمان را بند میزدیم و ادامه میدادیم‌، اشک میریختیم، اشک‌هایمان را خودمان با دست‌های خودمان پاک میکردیم و دوباره با تمام جسارت‌ روی پاهای خودمان می‌ایستادیم، ما بیش از اندازه قوی بودیم، به کسی تکیه نمیدادیم، با کسی از دردهایمان نمیگفتیم و از کسی کمک نمیخواستیم، ما به قیمت همین قوی بودن از پا در آمدیم، قوی بودن را برای ما بد تعریف کرده بودند.

با من حرف از دوس داشتن نزن، تو اگه منو دوس داشتی اجازه نمیدادی حتی یک لحظه هم احساس کنم که به اجبار داری باهام حرف میزنی و مزاحمتم.

‏چرا من تو‌ رو بخاطر چیزی ببخشم که اگه من همون رو انجام میدادم تو ازم متنفر میشدی؟

من تو رو واسه چیزی بخشیدم که اگه همون رو من انجامش میدادم، تو از من متنفر میشدی.

اداامه میداد بدون هیچ دلیلی برای اداامه...!!

من تو رو واسه چیزی بخشیدم که اگه همونو من انجامش میدادم، تو ازم متنفر میشدی.

شما یه مدت اولین مسیج رو نفرستید تا متوجه بشید به چند تا گیاه مرده تا الان داشتید آب میدادید.