امروز یه جمله خوندم که انگار درباره من گفته بود: «دیر می‌فهمم که کسی دارد با من بد رفتاری می‌کند، همیشه جا می‌خورم، انگار شر به نظرم غیر واقعی است.»

من خیلی وقت‌ها نمی‌فهمم کسی داره بهم بدی می‌کنه، یا خیلی حرف‌ها که طرف تیکه می‌ندازه که اذیتم کنه رو نمی‌گیرم و ازم رد می‌شه. بعد که بهم می‌گن و توضیح می‌دن واقعا تعجب می‌کنم، یه جور خنگی خاصی دارم که خوشبختانه باعث می‌شه آرامش روحی داشته باشم چون نمی‌فهمم کی با من مشکل داره و بدش میاد.

بزرگسالی که امروز انگیزه و توان انجام هیچ کاری را ندارد
‏شاید همان کودکی است که خلاقیت و ابتکار او مدام توسط والدین یا نادیده گرفته شده و یا با بد رفتاری روبرو شده است.

-ناراحت شدی؟
نه، دیگه توقع دیدن هررفتاری رو ازت دارم.

حاجی ماکه
راضی به گرفتاری غریبه هام نبودیم؛
شدیم این ...
خدا به داد تو برسه که
واسه هیشکی غیر خودت‌،
خوب نمیخوای ..

بدترین ویژگی منجلابی که توش گرفتاریم اینه که خیلی راحت میتونه «حتی بدتر از این» هم بشه.

Ben bana yakışanı yapmayı bıraktım, neyi hak ediyorsanız öyle davranmıyorum artık

من بیخیال این شدم که چه رفتاری بهم میاد، هر چی لایقتونه همونجوری رفتار میکنم

.࿐

گاهی وقتا اینقدر دوستش داری که متوجه نیستی داره باهات بد رفتاری میکنه، تا اینکه رفتارهاشو واسه یکی تعریف میکنی.


. .

من خیلی آدم حواسم به همه جزئیات رفتاریت هست اما خودمو به اون راه میزنمی هستم

گاهی آدم می‌ ماند
بین بودن یا نبودن؛
به رفتن که فکر می‌ کنی
اتفاقی می‌افتد
که منصرف می‌ شوی
می‌ خواهی بمانی
رفتاری می‌ بینی
که انگار باید بروی..!
و این بلاتکلیفی
خودش کلی جهنم است.

#سیمین_دانشور

. .

قطعاً بهترین توصیفی که از بلاتکلیفی خوندم این نوشته از سیمین دانشور بود که می‌گفت:
گاهی آدم می‌ماند بین بودن و نبودن،
به رفتن که فکر می‌کنی اتفاقی می‌افتد که منصرف می‌شوی، می‌خواهی بمانی رفتاری می‌بینی که انگار باید بروی و این بلاتکلیفی خودش کلی جهنم است :)