کپشن های مربوط به امتحانا

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی امتحانا

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

سابلیمینال بازگشت اکس.️‍.
سابلیمینال 20 شدن تو امتحانات.
سابلیمینال جذب کراش.‍.️‍.‍.
سابلیمینال رفع محدودیت.

امتحانای خدا خیلی سَخته،
یه چیزی تو مایه های کنکور !!

.࿐

‌‌‌. نظرسنجی مهم آموزش و پرورش
‌‌
موافق برگزاری امتحانات به صورت حضوری هستید؟!.

‏خودمون کم بدبختی داریم این امتحانای شمام تمومی ندارن.

. اطلاعیه آموزش وپرورش کل کشور

.با توجه به طولانی تر شدن دوره بیماری کرونا در ایران، آیا با تداوم تعطیلی مدارس و دانشگاه ها تا خردادماه و جابجایی امتحانات به زمانی دیگر موافق هستید؟

شرکت در نظر سنجی .

کاش میشد به جای فصل امتحانات
فصل آغوش یار را هم داشتیم…
آنوقت خرداد
شهریور
دی
همه را مردود
و تا ابد حبس در آغوشت میشدم…

- امتحانات از آنچه فکر می‌کنید به شما نزدیک‌ترند..
ستاد زهرِمار کننده فرجه...

امتحانام که تموم شد یه دلیت اکانت باید بزنم تا بشوره ببره لامصب هرجارو نگا میکنی عکسه جزوه و کتابه

زندگے واسہء کسے دل نمےسوزونہ،
منتظر نمےشینہ ببینہ حرف دلت چیہ طبق خواستت جلو بره!

زندگے خمیر نیست کہ
تو دستات هر جور خواستے شکلش بدے،
زندگے چہ بخواے، چہ نخواے تو رو راهے مےکنہ!
یہ جادهء دو طرفہ نشونت مےده،
اینجا دیگہ میل خودتہ کہ
از کدوم راه برے!

اما هر دو راه انقدر سراشیبے داره،
انقدر پستے بلندے داره کہ بعد یکم راه رفتن مےفہمے هر دوش یکیہ!
دوتا راه باریڪ کہ بہ یہ شاهراه مےرسہ!
شاهراهِ تحمل...
مےتونے وسط راه انقدر گریہ کنے،
انقدر دست و پا بزنے کہ وقتے رسیدے بہ مقصد نشون بدے چقدر بےاراده بودے،
مےتونےام مثل یہ سنگ سفت و محکم باشے!

ببین زندگے سخت مےگیره کہ تو پختہ بشے، امتحاناے آبکے رو کہ همہ بیست مےشن!
زندگے معلم سختگیریہ، اما تو
اون دانش آموزے باش کہ حتے یڪ سؤالم بےجواب نمےزاره...

سؤال زندگے اینہ:
تحمل آزارایے کہ قراره ببینے دارے؟
پس محکم جوابشو بده و بگو
تو همون طوفانے هستے کہ
جلوے هیچ بادے کم نمیارے!

عکس
داستانی زیبا از کتاب سوپ جو که با بیش از ۳۴۵میلیون لایک رکوردار در دنیای مجازی در سال ۲۰۱۵ بوده و ادامه دارد...

ما یکی از نخستین خانواده‌هایی در شهرمان بودیم که صاحب تلفن شدیم.آن موقع من 9-8 ساله بودم.یادم می‌آید که قاب برّاقی داشت و به دیوار نصب شده بود و گوشی‌اش به پهلوی قاب آویزان بود.من قدم به تلفن نمی‌رسید اما همیشه وقتی مادرم با تلفن صحبت می‌کرد با شیفتگی به حرف‌هایش گوش می‌کردم.
بعد من پی بردم که یک جایی در داخل آن دستگاه، یک آدم شگفت‌انگیزی زندگی می‌کند به نام «اطلاعات لطفاً» ، که همه چیز را در مورد همه‌کس می‌داند.
او شماره تلفن و نشانی همه را بلد بود.
نخستین تجربۀ شخصی من با «اطلاعات لطفاً» روزی بود که مادرم به خانۀ همسایه‌مان رفته بود.من در زیرزمین خانه با ابزارهای جعبه ابزارمان بازی می‌کردم که ناگهان با چکش بر روی انگشتم زدم درد وحشتناکی داشت اما گریه فایده نداشت چون کسی در خانه نبود که با من همدردی کند انگشتم را در دهانم می‌مکیدم و دور خانه راه می‌رفتم که ناگهان چشمم به تلفن افتاد به سرعت یک چهارپایه از آشپزخانه آوردم و زیر تلفن گذاشتم و روی آن رفتم و گوشی را برداشتم و نزدیک گوشم بردم.
و توی گوشی گفتم «اطلاعات لطفاً» چند ثانیه بعد صدایی در گوشم پیچید:
«اطلاعات بفرمائید»
من در حالی که اشک از چشمانم می‌آمد گفتم «انگشتم درد می‌کند»
«مادرت خانه نیست؟»
«هیچکس بجز من خانه نیست»
«آیا خونریزی داری؟»
«نه، با چکش روی انگشتم زدم و خیلی درد می‌کند»
«آیا می‌توانی درِ جایخیِ یخچال را باز کنی؟»
«بله، می‌توانم»
«پس از آنجا کمی یخ بردار و روی انگشتت نگهدار»
بعد از آن روز، من برای هر کاری به «اطلاعات لطفاً» مراجعه می‌کردم ...
مثلاً موقع امتحانات در درس‌های جغرافی و ریاضی به من کمک می‌کرد.

یکروز که قناری‌مان مرد و من خیلی ناراحت بودم دوباره سراغ «اطلاعات لطفاً» رفتم و ماجرا را برایش تعریف کردم.
او به حرف‌هایم گوش داد و با من همدردی کرد.
به او گفتم: «چرا پرنده‌ای که چنین زیبا می‌خواند و همۀ اهل خانه را شاد می‌کند باید گوشۀ قفس بیفتد و بمیرد؟»
او به من گفت «همیشه یادت باشد که دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست»
من کمی تسکین یافتم.
یک روز دیگر به او تلفن کردم و پرسیدم کلمۀ fix را چطور هجّی می‌کنند.
یکسال بعد از شهر کوچکمان (پاسیفیک نورث وست) به بوستن نقل مکان کردیم و من خیلی دلم برای دوستم تنگ شد.
«اطلاعات لطفاً» متعلّق به همان تلفن دیواری قدیمی بود و من هیچگاه با تلفن جدیدی که روی میز خانه‌مان در بوستن بود تجربۀ مشابهی نداشتم.
من کم‌کم به سن نوجوانی رسیدم اما هرگز خاطرات آن مکالمات را فراموش نکردم.
غالباً در لحظات تردید و سرگشتگی به یاد حس امنیت و آرامشی که از وجود دوست تلفنی داشتم می‌افتادم.
راستی چقدر مهربان و صبور بود و برای یک پسربچه چقدر وقت می‌گذاشت.
چند سال بعد، بر سر راه رفتن به دانشگاه، هواپیمایم در سیاتل برای نیم ساعت توقف کرد.
من 15 دقیقه با خواهرم که در آن شهر زندگی می‌کرد تلفنی حرف زدم
و بعد از آن بدون آن که فکر کنم چکار دارم می‌کنم، تلفن اپراتور شهر کوچک دوران کودکی را گرفتم و گفتم «اطلاعات لطفاً».
به طرز معجزه‌آسایی همان صدای آشنا جواب داد.
«اطلاعات بفرمائید»
من بدون آن که از قبل فکرش را کرده باشم پرسیدم «کلمۀ fix را چطور هجّی می‌کنند؟»
مدتی سکوت برقرار شد و سپس او گفت «فکر می‌کنم انگشتت دیگر خوب شده باشد.»
من خیلی خندیدم و گفتم «خودت هستی؟»
و ادامه دادم «نمی‌دانم می‌دانی که در آن دوران چقدر برایم با ارزش بودی یا نه؟»
او گفت «تو هم می‌دانی که تلفن‌هایت چقدر برایم با ارزش بودند؟»
من به او گفتم که در تمام این سال‌ها بارها به یادش بوده‌ام و از او اجازه خواستم که بار بعد که به ملاقات خواهرم آمدم دوباره با او تماس بگیرم.
او گفت «حتماً این کار را بکن. اسم من شارون است.
سه ماه بعد به سیاتل برگشتم.
تلفن کردم اما صدای دیگری پاسخ داد.
«اطلاعات بفرمائید»
«می‌توام با شارون صحبت کنم؟»
«آیا دوستش هستید؟»
«بله، دوست قدیمی»
«متأسفم که این مطلب را به شما می‌گویم. شارون این چند سال آخر به صورت نیمه‌وقت کار می‌کرد زیرا بیمار بود. او 5 هفته پیش در گذشت»
قبل از این که تلفن را قطع کنم گفت «شما گفتید دوست قدیمی‌اش هستید.
آیا همان کسی هستید که با چکش روی انگشتتان زده بودید؟»
با تعجب گفتم «بله»
«شارون برای شما یک پیغام گذاشته است. او به من گفت اگر شما زنگ زدید آن را برایتان بخوانم»
سپس چند لحظه طول کشید تا درِ پاکتی را باز کرد و گفت:
«نوشته به او بگو دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست.
خودش منظورم را می‌فهمد»
من از او تشکر کردم و گوشی را گذاشتم.
هرگز تأثیری که ممکن است بر دیگران بگذارید را دست کم نگیرید.

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

بازگشت, امتحانات, کراش, محدودیت, امتحانای, خیلی, سَخته, چیزی, مایه, کنکور, نظرسنجی, آموزش, پرورش, موافق, برگزاری, صورت, حضوری, هستید, خودمون, بدبختی, داریم, شمام, تمومی, ندارن, اطلاعیه, وپرورش, کشور, توجه, طولانی, دوره, بیماری, کرونا, ایران, تداوم, تعطیلی, مدارس, دانشگاه, خردادماه, جابجایی, زمانی, دیگر, شرکت, میشد, آغوش, داشتیم, آنوقت, شهریور, مردود, آغوشت, میشدم, آنچه, میکنید, نزدیکترند, ستاد, زهرِمار, کننده, فرجه, امتحانام, دلیت, اکانت, باید, بزنم, بشوره, ببره, لامصب, هرجارو, عکسه, جزوه, کتابه, زندگے, واسہء, نمےسوزونہ, منتظر, نمےشینہ, ببینہ, خواستت, خمیر, نیست, دستات, خواستے, شکلش, بخواے, نخواے, راهے, مےکنہ, جادهء, طرفہ, نشونت, مےده, اینجا, دیگہ, خودتہ, کدوم, انقدر, سراشیبے, داره, پستے, بلندے, رفتن, مےفہمے, یکیہ, دوتا, باریڪ, شاهراه, مےرسہ, شاهراهِ, تحمل, مےتونے, گریہ, بزنے, وقتے, رسیدے, مقصد, چقدر, بےاراده, بودے, مےتونےام, محکم, باشے, مےگیره, پختہ, امتحاناے, آبکے, بیست, مےشن, معلم, سختگیریہ, آموزے, سؤالم, بےجواب, نمےزاره, اینہ, آزارایے, قراره, ببینے, دارے, جوابشو, همون, طوفانے, هستے, جلوے, بادے, نمیارے, داستانی, زیبا, ۳۴۵میلیون, لایک, رکوردار, دنیای, مجازی, ۲۰۱۵, بوده, ادامه, دارد, نخستین, شهرمان, بودیم, صاحب, تلفن, شدیم, موقع, ساله, بودم, یادم, میآید, برّاقی, دیوار, گوشیاش, پهلوی, آویزان, نمیرسید, همیشه, وقتی, مادرم, صحبت, میکرد, شیفتگی, حرفهایش, میکردم, بردم, داخل, دستگاه, زندگی, میکند, اطلاعات, لطفاً, مورد, همهکس, میداند, شماره, نشانی, تجربۀ, شخصی, روزی, خانۀ, همسایهمان, رفته, زیرزمین, خانه, ابزارهای, جعبه, ابزارمان, بازی, ناگهان, انگشتم, وحشتناکی, گریه, فایده, نداشت, نبود, همدردی, دهانم, میمکیدم, میرفتم, چشمم, افتاد, سرعت, چهارپایه, آشپزخانه, آوردم, گذاشتم, برداشتم, گوشم, گفتم, ثانیه, صدایی, پیچید, بفرمائید, حالی, چشمانم, میآمد, مادرت, هیچکس, خونریزی, میتوانی, جایخیِ, یخچال, میتوانم, آنجا, بردار, انگشتت, نگهدار, برای, کاری, مراجعه, مثلاً, درسهای, جغرافی, ریاضی, یکروز, قناریمان, ناراحت, دوباره, سراغ, ماجرا, برایش, تعریف, حرفهایم, پرندهای, چنین, میخواند, گوشۀ, بیفتد, بمیرد, یادت, باشد, دیگری, آواز, خواندن, تسکین, یافتم, پرسیدم, کلمۀ, چطور, هجّی, میکنند, یکسال, کوچکمان, پاسیفیک, نورث, بوستن, مکان, کردیم, دوستم, متعلّق, دیواری, قدیمی, هیچگاه, جدیدی, خانهمان, مشابهی, نداشتم, کمکم, نوجوانی, هرگز, خاطرات, مکالمات, فراموش, نکردم, غالباً, لحظات, تردید, سرگشتگی, امنیت, آرامشی, وجود, تلفنی, میافتادم, راستی, مهربان, صبور, پسربچه, میگذاشت, هواپیمایم, سیاتل, ساعت, توقف, دقیقه, خواهرم, بدون, چکار, دارم, میکنم, اپراتور, دوران, کودکی, گرفتم, آشنا, فکرش, کرده, باشم, مدتی, سکوت, برقرار, خندیدم, نمیدانم, میدانی, برایم, ارزش, تلفنهایت, بودند, تمام, سالها, بارها, یادش, بودهام, اجازه, خواستم, ملاقات, آمدم, تماس, بگیرم, حتماً, شارون, برگشتم, پاسخ, میتوام, دوستش, متأسفم, مطلب, میگویم, نیمهوقت, زیرا, هفته, گذشت, گفتید, قدیمیاش, انگشتتان, بودید, تعجب, پیغام, گذاشته, زدید, برایتان, بخوانم, لحظه, کشید, پاکتی, نوشته, خودش, منظورم, میفهمد, تشکر, تأثیری, ممکن, دیگران, بگذارید, نگیرید,