بهت قول نمیدم که تو تاریک‌ترین لحظات زندگیت نور باشم، ولی بهت این اطمینان رو می‌دم که وقتی تاریک بشه و تنهاترین بشی، دستامو درحالی که دارن محکم دستاتو فشار می‌دن، پیدا می‌کنی.

داشتی میفتادی دستامو نگیر. کاش نرسم دستاتو بگیرم.

‏گفتم: بالاخره یروز مجبوری فراموشش کنی!
گفت: رفت و اومد باد رو تا حالا دیدی؟!
تو دستات گرفتیش؟
تونستی نگهش داری یا پرتش کنی اونور؟
نه!
عصری نشستی تو بالکن داری برگه صحیح میکنب یهو بیخبر میپیچه تو برگه ها بهمشون میریزه!
یادش باده ..!
یهو مپیچه بهم و به همم میریزه!

محیا زند



.

دستم به دستات نمی‌رسه اما این تقلا برای رسیدن رو -درحالی که خوب می‌دونم اتفاق نمی‌افته- نوعی دوستت‌دارم درنظر بگیر.

It is a lot of responsibility to hold someone heart in your hands

وقتی قلب کسی تو دستاته، مسئولیت خیلی بزرگی رو دوشته
• |.|

هیشکی نمی‌بینه بعد از تو می‌پاشم
پُر می‌شم از خالی دیگه نمی‌تونم شکل خودم باشم
آیندمو بی‌تو ندیده می‌فروشم
می‌ترسم از دوری‌ت از این‌که برداری دستاتو از دوشم

ما که توی دنیا مرکز ماساژ داریم.
اما چرا هیچ‌جا مرکز خارش نداریم؟
بری بشینی قشنگ تمام کمر و پا و دستاتو بخارونه.
بیشتر از ماساژ هم حال میده


..

من لبخندت رو میبینم، نه به هم ریختگی دندون هات رو. ناراحتیتو‌ میبینم، نه خط اخمت رو. نفس کشیدنت کنار خودم رو میبینم، نه قوز دماغت رو. انگشت های زیبات رو میبینم، نه خشکی دستات رو. من خوبیات رو جوری میپرستم که ویژگی های پایین ترت جایی تو قلبم ندارن. جوری دوستت دارم که هیچکس تاحالا نداشته.

My heart is colder than the ice cream that is in your hands...

سردتراز بستنی قلب منه که داره تودستات جون میده ...

مهم نیست دستاتو کی میگیره، مهم اینه دوست داشته باشه

.࿐