باید همینجا بودی. باید این باد بازیگوش اردیبهشت ،
آواره می‌شد بین موهات و گردن‌ات
باید انگشتِ دستان بی‌قرار من، به چیدنِ بوی برگ‌های چنار، به پوستِ صورت‌ات یورش می‌برد...
باید برات از قصه‌های سرگردان مغزم می‌گفتم و تو گوش می‌کردی‌ام...
باید همینجا بودی ... باید تنها نبودم...
این نسیم بازیگوش اردیبهشت ماه نبودنت را بدجور زبان درازی می‌کند ...

#علی_سلطانی

من که نشد باد بشم برم تو موهات، ولی تو خیلی اشک شدی رفتی رو گونم.

وقتی موهاتو چتری زدی و فک میکنی خوشتیپ شدی...

این منم ها...

فشار روانی..؟
-اونجایی که موهاتو میشوری میبینی تو دستت یه گوله مو جمع شده.

.
وقتی دیدمت
در نگاه اول عاشقت نشدم.
عشق من بهت
ذره ذره شکل گرفت.
شخصیتت، صدات
موهات، چشم‌هات
شوخ طبعیات،
اون جوری که اون طرف رو نگاه می‌کردی
و لبخند می‌زدی
کم کم باعث شد مطمئن بشم
تو دقیقاً کسی هستی که دنبالش بودم.

اگر فرض کنم
پاهات ساقه های برنج،
موهات شالی وُ
دستانت برگ های نو رسته و سبز
اگر فرض کنم
تنت مزرعه ی غوطه ور در آب
نگاهت نور وُ
حرف هات...
نسیم گرم یک مرداد
اگر فرض کنم ....
قوت غالب این مرد پیر می شوی آیا...

#حمید_جدیدی

وقتش که بشه، آدمش که برسه، چایی دم می‌کشه، چشمات براق تره، دلت آروم و خیالت راحت می‌شه، لاکت خوشرنگ‌تره، موهات خوش‌فرم‌تره خندت عمیق‌تره، ماکارونی خوشمزه‌تره، ابرا پشمکی‌ترن.
فقط باید وقتش برسه..


. .

اگه ازم بپرسن چرا موهات سفید شده درجواب میگم :
کاره سن نیست که اینگونه زمین گیر شدم
من به اندازه‌ی غم های دلم پیر شدم !:)))

من میشم اون بوسه ای که رو اشکات میشینه
من میشم اون لبخندی که کنار لبت نقش میبنده
من میشم اون بادی که تو موهات میرقصه
من میشم اون خواب قشنگی که یادت میمونه
من میشم اغوشی که دردات فراموشت بشن
من میشم یه پناهگاه واسه تو تا یادت نره که هنوز زنده ای
یادت نره من اینجام و تا وقتی که من اینجام از هیچی نترس.

.࿐

یکی باشه که هر شب موهاتو ببوسه و بهت بگه:
"در پیچ و تاب زلفت چپ کرده این دل ما"