باید همینجا بودی. باید این باد بازیگوش اردیبهشت ،
آواره میشد بین موهات و گردنات
باید انگشتِ دستان بیقرار من، به چیدنِ بوی برگهای چنار، به پوستِ صورتات یورش میبرد...
باید برات از قصههای سرگردان مغزم میگفتم و تو گوش میکردیام...
باید همینجا بودی ... باید تنها نبودم...
این نسیم بازیگوش اردیبهشت ماه نبودنت را بدجور زبان درازی میکند ...
#علی_سلطانی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی انگشتِ
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
او قبر مرا میکَند و من نگران زخمی شدن انگشتهایش بودم.
همونجایی که غادة السمان می گه:
"انگشتهای بیشتری میخواهم
تا با همهی آنها به تو اشاره کنم
و فریاد بزنم:
«این محبوب من است.»"
من سراپا زخمم، تو سراپا همه انگشتِ نوازش باش
.࿐
من با رقصِ انگشتهای باریکت لایِ موهایم به پرواز در آمدهام.
دستانت را از من نگیر،
نمیخواهم سقوط را تجربه کنم.
اونایی که حرف از عشق میزنن
ولی تا تقی به توقی میخوره انگشتِ
انتظار و تو درک نمیکنی و هرچی رو
تو چشم به اصطلاح معشوقهشون فرو میکنن..
کاش نزار قبانی بود رو شونشون میزد میگف:
«عشق دل به دریا زدن است
بی کِشتی...حالا تو هی حرفشو بزن :)
شاید شرمنده میشدن..!
. .
در روزنامه میخواندم
پنج نفر در جنگلی گم شدهاند،
قصهی انگشتهای من
و موهای شماست...
#پوریا_نبی_پور
✿ کپشن خاص ✿
ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻗﻠﺐ ﻫﺮﮐﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﺸﺖ ﮔﺮﻩ ﮐﺮﺩﻩﺍﺵ ﺍﺳﺖ ؛ ﻣﺸﺖ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﺑﻪ انگشتهای ﮔﺮﻩ ﺧﻮﺭﺩﻩاﻡ ، ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﻣﯽﭼﺮﺧﺎﻧﻢ ﻭ ﺩﻭﺭﺗﺎﺩﻭﺭﺵ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽﮐﻨﻢ ، ﭼﻘﺪﺭ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﻧَﺤﯿﻒ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻗﻠﺒﻢ !
ﺩﺭ ﻋﺠﺒﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﭼﮏ ﻧﺤﯿﻒ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﻡ ﺁﻭﺭﺩﻩ ؛ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻨﮓ ﻣﯽﺷﻮﺩ میخواهم ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻬﻢ ﺑﺪﻭﺯﻡ !
ﻭقتی ﻣﯽﺷﮑﻨﺪ ﭼﻨﮓ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﺑﻪ ﮔﻠﻮﯾﻢ ﻭ ﻧﻔﺲ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ ؛ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ میخواهد ﻭ نمیتواند ﻣﻮﺝ ﻣﻮﺝ ﺍﺷﮏ ﻣﯽﻓﺮﺳﺘﺪ ﺳﺮﺍﻍ چشمهایم !
ﺩﺭ ﻋﺠﺒﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﭼﮏ ﻧﺤﯿﻒ ...
#ﺍﺣﻤﺪ_ﺷﺎﻣﻠﻮ
✿ کپشن خاص ✿
یک سازمانی هم تشکیل شود به اسمِ "سازمانِ کشفِ لذتهای پیشبینی نشده"، شاملِ
معاونتِ "بوسههای بیهوا"،
معاونتِ "تلاقیهایِ ناگهانی نگاه"،
اداره کل "پیچاندن طرهیِ گیسو وقتِ خواندن کتاب"،
اداره کلِ "لمس گودیِ پشت کمر با پشتِ بند انگشتِ شست"،
ستاد "شمارش نفسها بههنگامِ خواب صبح"
و شورایِ عالیِ "داغی چای روی لبهایِ مشتاق"... .
رییس همهیِ واحدهایش هم ، "تو"
#حسین_وحدانی
✿ کپشن خاص ✿
باز هم شب شد و هنگام پریشانی من
غم دوری تو باز آمده مهمانی من
مثل اَرگم که غمت لرزه به جانم زده است
کمر همت تو بسته به ویرانی من
شهرهی شهرم و انگشتنمای مردم
مُهر دیوانه نشاندند به پیشانی من
کوچ تو تلخترین حادثهی عمرم بود
که شد آغاز غم و فصل زمستانی من
شرم دارم ز خدا چون تو خدایم بودی
باد دادی همهی دین و مسلمانی من
خیر از زندگیت کاش نبینی عمری
که تویی باعث این حالت بحرانی من
#کمال_جعفری_امامزاده