Not one scar on my heart came from the enemy. They all came from people who “Love Me”.
هیچ کدوم از زخمای رو قلبم از طرف دشمنام نبوده؛ همهشون از طرف آدمایی بودن که دوستم دارن.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی کدوم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
𝐓𝐡𝐞 𝐨𝐥𝐝𝐞𝐫 𝐲𝐨𝐮 𝐠𝐞𝐭, 𝐭𝐡𝐞 𝐜𝐚𝐥𝐦𝐞𝐫 𝐲𝐨𝐮 𝐛𝐞𝐜𝐨𝐦𝐞. 𝐁𝐞𝐜𝐚𝐮𝐬𝐞 𝐲𝐨𝐮 𝐫𝐞𝐚𝐥𝐢𝐬𝐞 𝐧𝐨𝐧𝐞 𝐨𝐟 𝐭𝐡𝐢𝐬 𝐬𝐡𝐢𝐭 𝐨𝐟 𝐥𝐢𝐟𝐞 𝐫𝐞𝐚𝐥𝐥𝐲 𝐦𝐚𝐭𝐭𝐞𝐫𝐬 𝐚𝐧𝐝 𝐲𝐨𝐮 𝐭𝐨𝐮𝐜𝐡 𝐭𝐡𝐞 𝐩𝐞𝐚𝐜𝐞 𝐟𝐢𝐧𝐚𝐥𝐥𝐲
هرچی بزرگتر میشی بیسروصداتر و آرومتر میشی. چون به این درک میرسی که هیچ کدوم از این مزخرفات زندگی هیچ اهمیتی ندارن و بالاخره آرامش رو احساس میکنی 🤍
هرکدوممون تو این زندگی به یکی نیاز داریم که کنارش خود خودمون باشیم
. .
A person who chases two rabbits catches neither.
کسی که دوتا خرگوش رو دنبال میکنه
هیچ کدومشون رو نمیتونه بگیره.
اگه من رو تو حساسم، اگه گیر میدم، اگه گاهی غر میزنم، واقعا قصدم از هیچکدوم اینها رنجوندن تو نیست، فقط انقدر زیاد دوستت دارم که نمیتونم تحمل کنم کسی نگاهت کنه، نزدیکت بشه یا حتی بهت فکر کنه.
I love that feeling when you talk stuff out with someone and you both become aware that neither of you were wrong. You just saw the scenario differently. Talking really should be about seeing things from both perspectives, rather than the need to be right.
عاشق اون حسیم که همهی سنگاتو با یه نفر وا میکنی و هر دوتاتون میفهمید که هیچ کدومتون اشتباه نمیکردید. صرفاً یه دیدگاه متفاوت نسبت به قضیه داشتید.
حرف زدن باید جوری باشه که از دیدگاه هردوتون به همهچی نگاه کنید تا اینکه بخواید پافشاری کنید که حق با خودتونه.
با همدیگه مهربون باشین حتی اندازه یه پیام در مجازی. شما نمیدونین کدوم ادم رو لبه پرتگاه فروپاشی ایستاده !
واقعا آدم از خودراضیای نیستم ولی به یکی مثل خودم احتیاج دارم تو زندگیم، هیچکدوم از اینها اینطوری که من هواشون رو دارم، هوام رو ندارن.
دلیل اعتماد نداشتنم به آدما اینه که فقط بلدن خوب حرف بزنن، هیچکدومشون پای عملش نیستن.
هر گذشته برای من یک دَره. یک دَر سفید و بزرگ و این دَرها هماندازه قطاری کنار هم قرار دارن. هر گذشتهای که نتونستم باهاش کنار بیام برام تبدیل به یک دَر شد که در نهایت مجبور بودم ببندمش و سه قفلهاش کنم و کلیدش رو جایی بندازم که حتی دیگه خودمم نتونم پیداش کنم. خواستم بگم دَرهای زیادی توی گذشتهام وجودم داره که بین من و اون اتفاق یک مرز واحدی رو مشخص کرده و اینقدر شبیه هم هستن که فراموش کنم هر دَر به کدوم خاطره باز میشه.