فکت:
ناز کشیدن بلد باشی، کارو دراوردی.

‏رفتم لیزر لباسامو دراوردم رفتم دراز بکشم دیدم روسریم سرمه =)))))
‏یاد میا خلیفه افتادم .

زندگی کاری میکنه که شاخ در بیاری،
و من دوتا چشم پشته سرم دراوردم...

.࿐

من بدونه #تُ ❣
فقط ادا زنده بودنو دراوردم..!!

متنفرم ازون ادمایی که ادای ادم بودنودرمیارن،
ادای درک کردنو،ادای فهمیدنو...
متنفرم ازونایی که میخوان ارومت کنن..نه ،میگن میخوان ارومت کنن ولی
درد میشن رودرد...
متنفرم از ادمایی که یهوخالی میکنن پشتتو..میگن ساده اس،نمیفهمه!
به خدامیفهمه،میفهمه امانمیخوادبه روت بیاره نامردیتو...
متنفرم ازونایی که فقط نقش بازی میکنن..
متنفرم ازین نوع بازیگرا...
بفهمین که ادای خوب بودن دراوردن هنرنیس..بدبختیه!
خداهممونوبه راه راست هدایت کنه علی الخصوص این نوع هنرپیشه هارو!
لطفا خودمون باشیم،کاری نکنیم که بشکنه رفیقمون!

من هیچوقت واسه کسی شاخ نشدم .
فقط شاخ دراوردم از شاخ شدن خیلیا !

اینکه‌ تن به انجام هرکاری نمیدی به این معنی نیست که نمیتونی!
بهش میگن چهارچوب؛که پایه و اساسش از خانواده شکل میگیره؛
کسی که چهارچوب داره اصالت داره٬ اصالتو نه میشه خرید نه اداشو دراورد؛
اصالت یعنی دلت نمیاد خیانت کنی٬
دلت نمیاد دل بشکنی٬دلت نمیاد دورو باشی
دلت نمیاد ادمارو بازی بدی

سخت ترین کار دنیا بعد از دراوردن اخرین تیکه رانی..
.
.
.
.
.
.
.
.
سالم در آوردن آخرین بیسکوییت از بسته ساقه طلاییه ..!! :|

ﺭﻭﺯﻱ ﺟﻮﺍﻧﻲ ﺍﺯ ﺷﯿﺨﯽ ﭘﺮﺳﻴﺪ : ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻋﺎﺷﻖ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮﻧﺪ ﻭﻟﻲ ﻋﻼﻗﻪ
ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ.
ﺷﯿﺦﻗﻮﻃﻲ ﻛﺒﺮﻳﺘﻲ ﺍﺯ ﺟﻴﺐ ﺩﺭﺍﻭﺭﺩ ،یک نخ ﺁﻥ را برداشت و آن را ﻧﺼﻒ ﻛﺮﺩ ﻭﺑﺎ ﺁﻥ ﻧﺼﻔﻪ ﻛﻪ
ﻧﻮﻙ ﺗﻴﺰﻱ ﺩﺍﺷﺖ ﻻﻱ ﺩﻧﺪﺍنش را تمیز کرد و گفت:
خو میگی چیکار کنم؟

ادیسون به خانه بازگشت یاد داشتی به مادرش داد
گفت : این را آموزگارم داد گفت فقط مادرت بخواند
مادر در حالی که اشک در چشمان داشت برای کودکش خواند:
فرزند شما یک نابغه است واین مدرسه برای او کوچک است آموزش او را خود بر عهده بگیرید




سالها گذشت مادرش از دنیا رفته بود روزی ادیسون که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود در گنجه خانه خاطراتش را مرور میکرد برگه ای در میان شکاف دیوار اورا کنجکاو کرد آن را دراورده و خواند
نوشته بود : کودک شما کودن است از فردا اورا به مدرسه راه نمی دهیم
ادیسون ساعتها گریست


ودر خاطراتش نوشت :
توماس آلوا ادیسون
کودک کودنی بود که توسط یک مادر قهرمان به نابغه قرن تبدیل شد