کپشن های مربوط به فلاکت

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی فلاکت

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

دوست داشتن یه نفر ایده خوبی برای زنده موندن تو این فلاکته .️

﮼دوست داشتنت ایده‌ی خوبے برای دووم آوردن
توی این فلاکتہ


. .

خلاصه میگم عزیزان؛
ندونستن، سرتاسر آرامشه
شروعِ تمامِ فلاکت و بدبختیا همونجاست که از نفهمی درمیای و میری به سمت کمال‌گرایی.

‏کرونا به ما آموخت که حتی زندگی فلاکت‌بار قبلمون هم میتونه یه زمانی حسرت‌ بشه

هر نفسی که فرو میرود مضر حیات است و چون برمی آید مکدر ذات...
پس در هر نفس دو فلاکت موجود است
و بر هر فلاکتی فحشی واجب D:

نشد یک لحظه از یادت جدا دل زهی دل آفرین دل مرحبا دل

زدستش یک دم آسایش ندارم نمی دانم چه باید کرد با دل

هزاران بار منعش کردم از عشق مگر بر گشت از راه خطا دل

به چشمانت مرا دل مبتلا کرد فلاکت دل مصیبت دل بلا دل

از این دل داد من بستان خدایا ز دستش تا به کی گویم خدادل

درون سینه آهی هم ندارم ستمکش دل پریشان دل گدادل

به تاری گردنش را بسته زلفت فقیر و عاجز و بی دست و پا دل

بشد خاک و ز کویت بر نخیزد زهی ثابت قدم دل با وفا دل

ز عقل و دل دگر از من مپرسید چو عشق آمد کجا عقل و کجا دل

تو لاهوتی ز دل نالی دل از تو حیا کن یا تو ساکت باش یا دل

لاهوتی

به مامانم می گم منو شوهر بده,بذار جفتمون از این فلاکت خارج شیم(-__-)
می گه:باشه,فک کن الان شوهر کردی,خونه شوهری,پاشو ظرفا رو بشور o.O
من:|
مامانم^_^
خونه شوهر:)))

تقریبا همه میتوانند در برابر فلاکت و بدبختی مقاومت کنند. اگر میخواهی فردی را امتحان کنی, به او قدرت بده.

نشد یک لحظه از یادت جدا دل ! زهی دل ، آفرین دل ، مرحبا دل!
زدستش یک دم آسایش ندارم ، نمی دانم چه باید کرد با دل ؟
هزاران بار منعش کردم از عشق ، مگر برگشت از راه خطا دل . . . !
به چشمانت مرا دل مبتلا کرد ، فلاکت دل ، مصیبت دل ، بلا دل !
از این دل داد من بستان خدایا ، زدستش تا به کی گویم : خدا ، دل !
درون سینه آهی هم ندارد ، ستمکش دل ، پریشان دل ، گدا دل !
به تاری گردنش را بسته زلفت ، فقیر و عاجز و بی دست و پا دل !
بشد خاک و زکویت برنخیزد ، زهی ثابت قدم دل ، با وفا دل !
زعقل و دل دگر از من مپرسید ، چو عشق آمد ، کجا عقل و کجا دل !
تو لاهوتی ، زدل نالی ، دل از تو ، حیا کن ، یا تو ساکت باش یا دل !
اقبال لاهوتی اسلامبول 1918