کپشن های مربوط به نگهم

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نگهم

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

می‌خواهم به طول بی‌انجامد
چون کتاب کلیدر
چون دره‌ی پروانه
بوسه‌های تو را می‌گویم
که چون کمربندی
به دور کمرم نگهم می‌داشت …!

#غلامرضا_بروسان

. .

✿ کپشن خاص ✿

هرگز این قصه ندانست کسی:
آن شب آمد به سرای من و خاموش نشست
سر فرو داشت، نمی‌گفت سخن
نگهش از نگهم داشت گریز
مدتی بود که دیگر با من
برسر مهر نبود ...

آه، این درد مرا می‌فرسود:
«او به دل عشق دگر می‌ورزد؟»
گریه سر دادم در دامن او
های هایی که هنوز
تنم از خاطره‌اش می‌لرزد!
بر سرم دست کشید
در کنارم بنشست
بوسه بخشید به من
لیک میدانستم
که دلش با دل من سرد شده‌ست!

#هوشنگ_ابتهاج

صبح را
پیله شدم بر نفست ،جان دلم
و #تُ
پروانه شدی ! بر نگهم خورشیدم ..


. .

به گمانم نگهم دل به کسی بست که نیست
و دلم غرق تمنای کسی هست که نیست

همه شهر به دلدادگی ام می خندند
که فلانی شده از چشم کسی مست، که نیست

«تو به من گفتی ازین عشق حذر کن» ... آری
و تو گفتی که ره عشق تو سخت ست، که نیست

مدتی هست به دلسوزی خود مشغولم
که دلم بند نفس های کسی هست که نیست

به گمانم نگهم دل به کسی بست که نیست
و دلم غرق تمنای کسی هست که نیست

همه شهر به دلدادگی ام می خندند
که فلانی شده از چشم کسی مست که نیست

«تو به من گفتی: ازین عشق حذر کن»، آری
و تو گفتی که ره عشق تو سخت ست که نیست

مدتی هست به دلسوزی خود مشغولم
که دلم بند نفسهای کسی هست که نیست

#فریدون_مشیری


کو تا بهار؟
من آخرین برگم نگهم دار

...
هرگز این قصه ندانست کسی :
آن شب آمد به سرای من
و خاموش نشست سر فرو داشت،
نمی گفت سخن نگهش از
نگهم داشت گریز
مدتی بود که دیگر با من
برسر مهر نبود ...

آه، این درد مرا می فرسود :
« او به دل عشق دگر می ورزد ؟»
گریه سر دادم در دامن او
های هایی که هنوز
تنم از خاطره اش می لرزد !
بر سرم دست کشید در کنارم بنشست
بوسه بخشید به من لیک می دانستم
که دلش با دل من سرد شده ست ...!

#هوشنگ_ابتهاج♥

You said you didn’t want to lose me but you weren’t even trying to keep me!

گفتی نمیخواستی منو از دست بدی
ولی تو حتی سعی نکردی نگهم داری!

هرگز این قصه ندانست کسی
آن شب آمد به سرای من و خاموش نشست
سر فرو داشت نمی گفت سخن
نگهش از نگهم داشت گریز
مدتی بود که دیگر با من
بر سر مهر نبود ...
آه ، این درد مرا می فرسود :
" او به دل عشق دگر می ورزد "
گریه سر دادم در دامن او
های هایی که هنوز
تنم از خاطره اش می لرزد !
بر سرم دست کشید
در کنارم بنشست
بوسه بخشید به من
لیک می دانستم
که دلش با دل من سرد شده است !

(هوشنگ ابتهاج)

ﻧﮕﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻧﮕﺎﻫﺖ ، ا ﻟﮑﯽ ! ...
مثلا" رﻓﺘﻪ ﺯ ﺳﺮ ، ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯾﺖ ، ﺍ ﻟﮑﯽ !

ﺑﻪ ﻣﻦ اصلا" ﭼﻪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻩ، میآﯾﯽ ﯾﺎ ﻧﻪ ...
مثلا" ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺩﻝ ، ﺩﻟﻬﺮﻩ ﻫﺎﯾﺖ ، ﺍ ﻟﮑﯽ !

ﻫﺮﺷﺐ ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﺧﻮﺷﯽ ﺍﻭﻝ ﺷﺐ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺑﻢ ...
مثلا" ﻏﻢ ﻧﺸﺪﻩ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯾﺖ ، ﺍ ﻟﮑﯽ !

ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻗﺼﻪ ﯼ ﺗﻮ با ﺧﺒﺮﻧﺪ ...
مثلا" ﻧﯿﺴﺖ ﺩﻟﻢ ﺍﻫﻞ ﺷﮑﺎﯾﺖ ، ﺍ ﻟﮑﯽ !

آﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺏ ﻭ ﻣﺘﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ...
مثلا" خون به جگر نیست برایت، الکی

خنده هایم همه از عمق وجود ...
مثلاً بغض ندارم ز وفایت ، ﺍ ﻟﮑﯽ !