همه ی ما یه روزی این شعرو زندگی کردیم

"یادت میاد یه روز برات دوست دارم میخوندم؟
با شوق رویت تا سحر چشم انتظار میموندم؟
اما دیگه تموم شد
عمرم به پات حروم شد"

دفترچه خاطرات دوران راهنماییم رو میخوندم یه جا نوشته بودم : هر روز که در راه میبینمش به چشماش خیره میشوم گمان میبرم این چشمهارو تا آخر عمرم فراموش نخواهم کرد.

الان یادم نمیاد برای کی نوشته بودم اینو ꔷ‌ꔷ

یادت میاد یه روز برات دوست دارم میخوندم :)

داشتم کتاب غرور و تعصب رو از جین آستین میخوندم که به یه قسمتش رسیدم که داشت منو به خوبی توصیف می‌کرد، میگفت:
"احساسات من به این راحتی ها تغییر نمی کند، شاید بتوان گفت زود رنجم،؛اما اگر عقیده ام نسبت به کسی تغییر کند تا ابد تغییر می‌کند..!"

. .

دفترچه خاطرات دوران راهنماییم رو میخوندم، یه جا نوشته بودم: هر روز که در راه میبینمش به چشماش خیره میشوم، گمان میبرم این چشمهارو تا آخر عمرم فراموش نخواهم کرد.
الان یادم نمیاد برای کی نوشته بودم اینو

منو اینجوری نبینید؛
من قبلا سرصف قران باصوت میخوندم....

..

#کامنت_کنید که شما قبلا چگونه بودید و
اکنون چگونه اید؟؟؟ ...

..

اگه الان اینجا بودی
یه دستی‌کتاب‌ میخوندم :)))))

دژاوو

‏الان باید یه تویی میبود که بغلم میکرد و موهام رو ناز میداد منم براش کتاب میخوندم

‏من اگه میخواستم بیشتر از 140 کاراکتر بخونم میرفتم درسمو میخوندم

faeze

‏کاش ی پسر داشتم الان درازش کرده بودم رو پاهام و واسش لالایی میخوندم