ولی دقت کردید؟
همیشه پسرا رو محکوم کردیم به قوی بودن..
به تکیه گاه بودن...
به شعار مرد کگریه نمیکنه...
هیچوقت نخواستیم قبول کنیم اونا هم حق دارن خسته بشن ..
گریه کنن ...بشکنن....
هیچوقت نخواستیم قبول کنیم پسرا هم احساس دارن....
هیچوقت نپرسیدیم چیشد که نصف پسرامون سیگاری شدن.....
این روزا روزای سختیه ...ولی
برای پسر ها و مرد هامون سختر ...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نپرسیدی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
✿ کپشن خاص ✿
به رسم آشنایی شرح حالم را نپرسیدی
ندانستی که درد من علاجی مختصر دارد
چند وقت پیش
یه عزیزی ازم پرسید حال دلت خوبه؟
به دلم نشست حرفش...
عزیز بودا اما نه اونقدر که بگم
نه حال دلم خوب نیست!
فرق تو با اون میدونی چیه دلبر؟
تو هم عزیزمیا...
تو عزیز تری...
اصلا تو عزیز ترینمی،
ولی هیچ وقت نپرسیدی
حال دلم خوب هست یا نه...
صدامو میشنوی نور چشمم؟
حال دلم خوب نیست...
«بیا درمان کن این شب نخوابی های دائم را...»
#فائزه_رضایی
.
بنگر ای ساقی، خماری را که از من ساختی
-تا ابد چشم انتظاری- را که از من ساختی
.
تاختی -بی آنکه باری سر بگردانی- به من
خود کجا دیدی غباری را که از من ساختی؟!
.
یأس از یکسو، امید از سوی دیگر میکشد
"ناامید امیدواری" را که از من ساختی...
.
دور من آیینه چیدی و نپرسیدی چطور
بشکنم این بی شماری را که از من ساختی!
.
در نبود مرگ، بعد از تو، به هرسو میکشم
با خود این سنگ مزاری را که از من ساختی
#حسین_زحمتکش
ندانستیم و دل بستیم....
نپرسیدیم و پیوستیم...
ولی هرگز نفهمیدیم...
شکارسایه ها هستیم..
سفر با تو چه زیبا بود!!
به زیبایی رویا بود!!
نمیدیدیم و میرفتیم..
هزارسایه با مابود!
سکوتت را ندانستم!
نگاهم را نفهمیدی!
نگفتم گفتنی ها را...
تو هم هرگز نپرسیدی...!!!❤️
ندانستیم و دل بستیم...
نپرسیدیم و پیوستیم...
ولی هرگز نفهمیدیم...
شکارسایه ها هستیم...
سفر با تو چه زیبا بود...
به زیبایی رویا بود...
سکوتت را ندانستم
نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنی هارو
تو هم هرگز نپرسیدی
.
کلا ما دوتا بیشعوریم که
خوردیم به پست هم
ندانستیمو دل بستیم... نپرسیدیمو پیوستیم...
ولی هرگز نفهمیدیم شکار سایه ها هستیم...
سفر باتو چه زیبا بود به زیبایی رویا بود...
نمی دیدیمو میرفتیم هزاران سایه با ما بود....
تاییید
چقدردوست داشتم یک نفرازمن می پرسید
چرانگاه هات آنقدرغمگین است؟
چرالبخندهایت آنقدربی رنگ است؟
اما افسوس افسوس
هیچ کس نبودهمیشه من بودم ومن تنهایی پرازخاطره
آری باتو هستم باتویی که ازکنارم گذاشتی
وحتی یک بارهم نپرسیدی چراچشم هانت بارانی است
شاعر میگه :سکوتم را ندانستی ،
نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنی ها را
تو هم هرگز نپرسیدی...
.
.
.
.
.
._کاملا مشخصه طرفش آدم بیشعوری بوده...