زنی از یافتن مگسی در چای خود عصبانی شد؛ گارسون فنجان او را گرفت و به آشپزخانه رفت و با یک فنجان چای تازه برگشت. اما زن دوباره فریاد زد: برای من هم همین چای قبلی را آوردی! او از کجا می دانست؟

                      مشاهده جواب

#چیستان.

زنی از یافتن مگسی درچای خود عصبانی شد؛  گارسون فنجان او را گرفت و به آشپزخانه رفت و با یک فنجان چای تازه برگشت.اما زن دوباره فریاد زد؛برای من همان چای قبلی را آورده ای! زن از کجا می‌دانست.

جواب چیستان

درس میخونم، زبان میخونم، باشگاه میرم، آشپزی میکنم، ویتامینامو میخورم، دوستامو میبینم، به خودم میرسم و یه عالمه آب میخورم. Life’s on track و حال خوب.

.زنی از یافتن مگسی در چای خود عصبانی شد؛ گارسون فنجان او را گرفت و به آشپزخانه رفت و با یک فنجان چای تازه برگشت. اما زن دوباره فریاد زد: برای من هم همین چای قبلی را آوردی! او از کجا می دانست؟

                         جواب

من از روی کابینت نشستن خودم و دیگران واقعا لذت می‌برم. روی کابینت نشستن وقتی یکی حین آشپزی‌ئه، روی کابینت نشستن و غذا خوردن، روی کابینت نشستن و حرف زدن آدمها. نمی‌دونم می‌تونید متوجه بشید که چقدر بامزست.

داشتم با مامان بزرگم حرف میزدم
و پرسیدم خواستگاریتون لباس چی پوشیده
بودید؟ گفت اووو برای پنجاه شصت سال
پیشه و یادم نیست، بابا بزرگم از تو آشپزخونه
داد زد پیرهن و روسری طوسی با چادر سفید
گل صورتی میخوام بگم اینجوری عاشق باشید.

دقیقا اونجای افسردگی‌ام که نه حسی به زندگی دارم، نه انگیزه ای برای انجام کاری.
‏اره با دیسیپلین میشه ولی باید بتونی از جات پا شی اون نظم رو از یه جایی بسازی.
‏از من یک سال پیش هیچی نمونده، هیچ اثری.
‏کار، تلاش، رقص‌های سر صبح، آشپزی، خرید، هیجان سفر، هیچ چیزی… و هیچ‌کس نمیفهمه.

مطمئنم ۹۰ درصدتون هروز و هرشب غذا های تکراری درست میکنید و میخورید سر همینه هیچ اشتیاقی برای آشپزی یا میل غذا نشون نمیدید، بخدا غذا فقط برنج نیست نمیدونم صبحونه فقط نون پنیر نیست بی نهایت غذای خوشمزه داریم بیا اینجا هروز یه غذای جدید درست کن لذت ببر از زندگی.

غرق شدن تایتانیک برای خرچنگ‌های زنده‌‌ای که تو آشپزخونه‌‌ی کشتی بودن یه معجزه بود..
همون قدر محال..
همون قدر غیر ممکن...

آنهایی که یک نفرشان چه یک روز چه دیگر، نیست می فهمند صندلی خالی کنار راننده را، تخت خواب دونفره را، لیوان روی پیش خوان آشپزخانه را، مسواک بی استفاده را، چرا باید یک چیزی بماند تا راه نفس را بگیرد!
تا نرفته یا تا هست ، چقدر فرق می کند با کاش نرفته بود و کاش بود!



. .