در برابر ناگواریهای اندک،
بیتابی نکنید
که این کار شما را به ناگواریهای بیشتری می اندازد...


"مولای خوبان علی (ع)"

خـداوندا
اَگرجایـے دلے
بیتاب دلـداراَست
نمیـدانَم چطـور
اَمـا خودت پـادرمیـانے کـُـن

صد دل
تو را بیتابم..
یکدل مرا مشتاق باش !...

#حمید_رها

بیتاب توام خانه ات آباد کجایی؟
عشقم، نکند رفته ام از یاد کجایی؟

روزی نشد اینجا نَبَرم نام تو را من
محتاج شدم من به تو ای داد کجایی؟

استاد ستم منتظرم، ظلم نمایی
برگرد، کمی ظلم کن استاد کجایی؟

روزی نشد اما نکنی وصفِ دو چشمم
چشمانِ من از چشمِ تو افتاد کجایی؟

مرداد مه ای یار تو رفتی زکنارم
یک سالِ دگر شد مَهِ مرداد، کجایی؟

سید یونس ناصری

غمگینم همچون مجنون

بیتابم همچو فرهاد

بیستون ها بر سر راه است

اما من

دلگیرم

از تو و از این آدم ها...!

کودک که بودم ، تاب بازی بهانه ی خنده های بلندم بود .
حالا که بزرگ شدم ، چه بیتاب شدم ..

باغی که سوخت میوه ی نوبر به شاخه داشت
آتش گرفت قطره ی خونی که بر در است

باران ببار تا که اجانب ندیده اند
چشمان مرد اول دنیایمان تر است

شان نزول سوره ی زلزال بی گمان
از لرزه های شانه ی بیتاب حیدر است ..


{ مرتضی حیدری }

در حجم بیتاب دلم یاد تو غوغا می کند
گنجینه ی حس مرا نام تو زیبا می کند
از متن ناب خاطره شعر حضورت را دلم
با اشتیاق دیدنت مستانه پیدا می کند
وا کن به سوی شوق من آغوش گرم عاطفه
بانگ حضورت نازنین چشم مرا وا می کند
بوی غریب نرگست از رد پای انتظار
راز وجود سبز تو در دیده افشا می کند
از پشت اشک ،لحظه ها چشم نیاز خسته ام
درد فراق سینه را نزد تو انشا می کند
از انتهای حادثه خیزد غبار هجر تو
شاید نیاز دیدنت بیهوده حاشا می کند
اندیشه پاک و رها مملو ز شهد آرزو
عطر وصالت سینه را جانانه شیدا می کند

یه دعا میکنم بگو آمین
خدایا هیچکس عاشق نشه ، اگه شد بیتاب عشقش نشه ، اگه شد عشقش کنارش باشه ، اگه نشد خدایااااا هیچکسى عاشق نشه !

می کَنم الفبا را ، روی لوحه ی سنگی
واو مثل ویرانی ، دال مثل دلتنگی
بعد از این اگر باشم در نبود خواهم بود
مثل تاب بیتابی مثل رنگ بیرنگی ..