کپشن های مربوط به خونها

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی خونها

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

شب اول جدایی خیلی سخته....
خاطره ها از هر طرف بهت فشار میارن....
حرف ها....
قول و قرارها....
اما بالاخره با تمام اشک ها میگذره....
از فرداش باورت میشه کم کم و یاد میگیری که دلتنگ نباشی....
استخونهای شکسته احساست رو جمع میکنی و جملات اخر رو هی با خودت مرور میکنی....
تا بفهمی خیلی وقت بوده که تاریخ مصرفت تموم شده بوده و خودت داشتی الکی هی کشش میدادی....
میشی یه اشنای دور مثل همه....

ﺩﻣﺎﻍ ﻋﻤﻠﯽ، ﻟﺒﺎ ﺗﺰﺭﯾﻘﯽ، ﺍﺑﺮﻭﻫﺎ ﺗﺎﺗﻮ، ﭼﺸﻤﺎ ﻟﻨﺰ، ﻧﺎﺧﻮﻧﻬﺎ
 ﮐﺎﺷﺖ، ﻣﻮﻫﺎ ﺭﻧﮓ ﺷﺪﻩ ﻗﺎﻃﯿﺶ ﺍﮐﺴﺘﻨﺸﻦ، ﻗﺪﺷﻮ ﺑﻠﻨﺪ
 ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺰﻭﺭ ﭘﺎﺷﻨﻪ، ﺭﮊﻩ ﻟﺐ ﻭ ﺭﮊﻩ ﮔﻮﻧﻪ ﻭ ﺭﮊﻩ ﭼﻮﻧﻪ، ﻣﮋﻩ
 ﻣﺼﻨﻮﺋﯽ ﻭ ﻓﺮ ﻭ ﻗﺮ ﻭ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﭘﯿﻠﯽ، ﺑﺎ ﯾﻪ ﮔﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﺷﮑﻢ !
 .
 .
 .
 .
 .
 .
 .
 ﺑﻌﺪ ﺷﺒﻪ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﻫﻤﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﻋﺮﻭﺱ ﺍﺯ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺳﺮﻩ ﻫﺎ !!
 ﺧﻮ ﻻﻣﺼﺐ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺍﺭﻭ ﺭﻭﯼ ﻗﺎﻃﺮ ﺑﮑﻨﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﺁﻫﻮ!

ﺩﻣﺎﻍ ﻋﻤﻠﯽ، ﻟﺒﺎ ﺗﺰﺭﯾﻘﯽ، ﺍﺑﺮﻭﻫﺎ ﺗﺎﺗﻮ، ﭼﺸﻤﺎ ﻟﻨﺰ، ﻧﺎﺧﻮﻧﻬﺎ
ﮐﺎﺷﺖ، ﻣﻮﻫﺎ ﺭﻧﮓ ﺷﺪﻩ ﻗﺎﻃﯿﺶ ﺍﮐﺴﺘﻨﺸﻦ، ﻗﺪﺷﻮ ﺑﻠﻨﺪ
ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺰﻭﺭ ﭘﺎﺷﻨﻪ، ﺭﮊﻩ ﻟﺐ ﻭ ﺭﮊﻩ ﮔﻮﻧﻪ ﻭ ﺭﮊﻩ ﭼﻮﻧﻪ، ﻣﮋﻩ
ﻣﺼﻨﻮﺋﯽ ﻭ ﻓﺮ ﻭ ﻗﺮ ﻭ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﭘﯿﻠﯽ، ﺑﺎ ﯾﻪ ﮔﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﺷﮑﻢ !
.
.
.
.
.
.
.
ﺑﻌﺪ ﺷﺒﻪ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﻫﻤﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﻋﺮﻭﺱ ﺍﺯ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺳﺮﻩ ﻫﺎ !!
ﺧﻮ ﻻﻣﺼﺐ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺍﺭﻭ ﺭﻭﯼ ﻗﺎﻃﺮ ﺑﮑﻨﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﺁﻫﻮ

از آفتاب بی بهانه،

می درخشد در غروبی،

یادم آرد کربلا را،

دشت خونین بلا را،

ظهر غمگین گرم و خونین،

لرزش طفلان مسکین،

لشگری آورده بالا ،

تیغ ها و نیزه ها را،

یک نفر ایستاده تنها ،

وا حسینا وا حسینا،

حرمله تیری کشیده،

من چه می گویم خدایا،

کو ابالفضلت حسین جان،

سوخت این جان سوخت این جان،

باز خونها قطره قطره،

مشک هایی پاره پاره،

یک گلو از نا بریده،

ناله های زینبیه،

خیمه ها آتش کشیده،

عمه از قامت خمیده،

وا سکینه وا سکینه،

وندرین صحرای سوزان،

می دود طفلی سه ساله،

دل شکسته پای خسته،

تشنه ها را از درون آتش کشیده،

نیزه و سرهای بریده،

شعله ها در هم رمیده،

یک قیامت آفریده ،

سینه ام از غم تپیده،

اشک هایم صف کشیده،

این حماسه شور در من آفریده،

کربلا ای کربلا دشت بلا،

آه ای ظهر غمگین گرم و خونین،

میرسد صوتی حزین،

میرسد آیاتی رسا،

از فراز نیزه ها،

از میان سرهای بریده ،

دو لبش از هم تنیده،

تازیانه کرده زخمی صورتش،

پس کجا مانده بقیه پیکرش،

کو علی اکبرش ،

کو علی اصغرش،

کو آن طفل سه ساله،

در بیابان در خرابه،

خون چکیده از دوپای نرم او

،شد پدر تنها میان چشم او،

این تحمل کی کند طفلی سه ساله

،ضربه های تازیانه،

من چه میبینم در این صحرای خونین،

خاندان عصمت است این،

این قلم اتش گرفته،

شعر من ماتم گرفته،

روح من بلوا گرفته،

واژه ها معنا گرفته،

باز آفتاب در غروبی سرخ و پغمگین ،

یادم آرد کربلا را،

دشت خونین کربلارا.