دنیا پر از اتفاقاتیه که معادلات ذهنیت و بهم میزنه، مثل عزیز شدن غریبه هایی که از هم خون‌هات بهت نزدیکترن! و این یکی از چیزهاییه که همیشه معادلات ذهنیمو تغییر داده.

Sticks and stones may break your bones but words will break your soul.

چوب‌ها و سنگ‌ها ممکنه استخون‌هاتو بشکنن، ولی کلمه‌ها روحتو خدشه دار میکنن.

به شکل افتضاحی دارم سعی میکنم دور و بریام نفهمن که دارم از هم میپاشم و حقیقتا این فشارهای روانی داره استخون‌های روحم رو خورد میکنه


«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی »
«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی »

‏اگر رنگِ رخساره خبر میدهد از سر درون؛
‏پس چرا این همه آدم داریم که لبشون میخنده اما دلشون خونِ جناب سعدی..؟؟

منظور، خونِ اهلِ نظر بود و ریختند
گیرم خطای دیده بُوَد یا خطای دل...
{ #عماد_خراسانی }

. .

ما زاده‌ی زخم‌هامان بودیم، زاده‌ی دردها...
ما زاده‌ی روزهایی بودیم که زمانه، ساز به ساز، ناکوک بود و ما زخم به زخم اندوه را با خون‌دل، مرهم می‌گذاشتیم.
ما زاده‌ی تمام ناملایمتی‌های روزگار بودیم و اگر امروز به ادراک عمیقی دست یافته‌ایم، به‌خاطر تمام تجربه‌های سهمگینی‌ست که آن‌ها را به جان و به استخوان زیسته‌ایم.

#نرگس_صرافیان_طوفان

‏اگر رنگِ رخساره خبر میدهد از سّر درون؛
‏پس چرا این همه آدم داریم که لبشون میخنده
اما دلشون خونِ جناب سعدی؟

.࿐

بالاخره یکیو پیدا میکنی که میبینی نصف خونِ اون تو رگاته، نصف مغز اون تو سرته، نصفِ قلب اون تو قلبته، نصف زمان تو با اونه، و میبنی که نصف از تو تو وجود یه نفر دیگه اس؛ اونوقت میفهمی که زندگی ارزش ادامه دادن داره...!=))


. .

•
حساب اونایی که آدم رو بلدن از همه جداست
اونا خونِ توی رگاتن
روحِ توی تنن
نزدیک ترینه وجودتن
خنده یِ روی لباتن
دعایِ هر روزتن
بخش مهم زندگیتن .🤍

「♡」

•
این منظره حکم تراپی رو برای کتابخون‌ها داره.
اگه رفیق Bookworm داری بفرست براش

「♡」