تمام تاریخ عبارت است از جنگ دو سرباز که یک دیگر را نمیشناسند، برای دو نفر که هم دیگر را میشناسند و نمیجنگند.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی سرباز
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
می خواستم به سربازها بگویم
نامه ی معشوقه هایشان را اگر
بلند بلند بخوانند
جنگ تمام می شود …
تقدیم به افرادی که اخیراً احساس خوبی ندارند، اما همچنان هر روز از خواب بلند می شوند و از تسلیم شدن، سرباز می زنند.
قوی باشید...
به قول عباس کیارستمی :
بازنگشتند
رودهایی که به دریا رفتند
سربازانی که به جنگ
و یارانی که به دیار غریب
بهقول عباس کیارستمی:
بازنگشتند؛
رودهایی که به دریا رفتند،
سربازانی که به جنگ
و یارانی که به دیار غریب.
تن تو منطقهی مین و لبم سربازیست
که جوان است و به سر شوق شهادت دارد...
#حمید_بیرانوند
تمام تاریخ عبارت است از جنگ سربازانی که همدیگر را نمیشناسند،
و باهم میجنگند، برای دو نفر که همدیگر را میشناسند و نمیجنگند...!
. .
They say that life always gives its hardest battles to its strongest soldiers...
But I didn't want to be a strong soldier, I wanted to be a flower seller in love, on the street where you live.
میگن زندگی همیشه سخت ترین جنگ هاشو تقدیم قوی ترین سربازاش میکنه...
ولی من دلم نمیخواست یه سرباز قوی باشم، دلم میخواست یه گل فروش عاشق باشم، سر کوچه ای که تو توش زندگی میکنی.
گاه سربازی شجاعی ، گاه شاهی ناامید
روز و شب چیزی به جز تکرار یک شطرنج نیست
#فاضل_نظری
در وفایِ عشقِ تو مشهورِ خوبانم چو شمع
شبنشینِ کویِ سربازان و رِندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمیآید به چشمِ غمپرست
بس که در بیماریِ هجرِ تو گریانم چو شمع
رشتهٔ صبرم به مِقراضِ غَمَت بُبْریده شد
همچنان در آتش مِهرِ تو سوزانم چو شمع
گر کُمیتِ اشکِ گُلگونم نبودیِ گرمرو
کِی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع؟
در میانِ آب و آتش همچنان سرگرمِ توست
این دلِ زارِ نزارِ اشکبارانم چو شمع
در شب هجران، مرا پروانهٔ وصلی فرست
ور نه از دَردَت جهانی را بسوزانم چو شمع
بی جمالِ عالمآرایِ تو روزم چون شب است
با کمالِ عشقِ تو در عینِ نُقصانم چو شمع
کوهِ صبرم نرم شد چون موم در دستِ غمت
تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع
همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدارِ تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع
سرفَرازم کن شبی از وصلِ خود ای نازنین
تا مُنَوَّر گردد از دیدارت ایوانم چو شمع
آتش مِهر تو را حافظ عجب در سر گرفت
آتش دل، کِی به آب دیده بنْشانم چو شمع
03/05/17
22:22..