دیگر نمیخواست بجنگد، دلش پناهی میخواست که زندگی نتواند از او بگیرد، جایی دور از هیاهوی زندگی، که بتواند برای لحظهای از قوی بودن دست بکشد.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نمیخواست
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
انتظارش رو داشتم، ولی نمیخواستم اینطوری بشه.
من هیچگاه نمیخواستم با تو وارد بحث شوم، من فقط میخواستم، به تو بفهمانم که رفتارهایت چگونه مرا آزار میداد، اما هر بار مجبور به معذرت خواهی شدم چون ناراحتی تو، برای هر دوی ما مهمتر بود.
واقعا جات خالیه، دلم نمیخواد هیچکس پیشم باشه، ولی وقتی به این فکر میکنم که اگه تو بودی باز هم دلم نمیخواست؟ میبینم میخواست.
من دلم نمیخواست خیلی چیزارو تجربه کنم، دلم نمیخواست تا اون حد عصبانی و ناراحت بشم، دلم نمیخواست اونجوری ذوقم کور شه، دلم نمیخواست پروانههای تیکه تیکه شدهی خونی رو بالا بیارم، یا همهی اون حسای قشنگ برام یه کابوس شن، دلم نمیخواست انقدر اذیت شم که الان هرکاری کنم نتونم خوشحال شم، دلم نمیخواست همه ی حِسام له شه و الان بی حس شم، نمیخواستم اینجوری از زندگی درس بگیرم.
ولی در نهایت متوجه میشی که چیز زیادی نمیخواستی، بلکه از شخص اشتباهی انتظار داشتی.
میدونی چی میسوزونه؟
اینه که همهچی میتونست درست باشه،
میتونستیم کنار هم باشیم،
میتونستیم از پس سختیا بربیایم،
میتونستیم یه زندگی بسازیم که خیلیا فقط حسرتشو میکشن…
ولی چی شد؟
هیچی… چون تو نخواستی!
فقط همین.
نه تقدیر بود، نه بدشانسی، نه هیچچیز دیگه… فقط خواستنِ تو کم بود.
من هزار بار خواستم،
هزار بار جنگیدم،
ولی یهنفره هیچ رابطهای ساخته نمیشه.
تو نمیخواستی…
و من موندم با هزار تا “میشد” که هیچوقت نشد . .
. .
ما بیش از اندازه قوی بودیم، مدام میشکستیم، شکستههایمان را بند میزدیم و ادامه میدادیم، اشک میریختیم، اشکهایمان را خودمان با دستهای خودمان پاک میکردیم و دوباره با تمام جسارت روی پاهای خودمان میایستادیم، ما بیش از اندازه قوی بودیم، به کسی تکیه نمیدادیم، با کسی از دردهایمان نمیگفتیم و از کسی کمک نمیخواستیم، ما به قیمت همین قوی بودن از پا در آمدیم، قوی بودن را برای ما بد تعریف کرده بودند.
هیچوقت دلم نمیخواست ترکت کنم اما هر هفته همون حرفها رو تکرار میکردیم و چیزی تغییر نمیکرد.
خیلی جاها حسم دروغ نمیگفت، این خودم بودم که نمیخواستم باور کنم.