آدم‌های دورش کمتر و کمتر میشدن اما براش مهم نبود، معتقد بود اگه خودش رو داشته باشه عملا کم و کسری نداره و باز هم میشه زندگی کرد، بی احساس یا بیرحم نبود،فقط رو آدم‌ها حساب نمیکرد، ته داستان رو خوب میدونست، دیگه امیدش فقط به خودش بود.

هیچوقت دلم نمیخواست ترکت کنم اما هر هفته همون حرف‌ها رو تکرار میکردیم و چیزی تغییر نمیکرد.

هموسو امشب کشته شد، وضعیت روحی ایم جوری که میتونم بابتش گریه کنم. (جومونگ هی میگفت استاد استاد و پیداش نمیکرد) اینجا هنوز نمیدونست بابای واقعیشه

خدایا شکرت!
واسه شبای که فکر نمیکردیم صبح بشه...
واسه عزیزانمون که هر روز سلامتیشونو میبینیم...
واسه رفیقامون که تو دنیای هزار رنگ اونا یه رنگه نابن...
واسه آبی آسمون؛ واسه هوای خوب...
واسه دیدن دوباره ی سبز شدن درختا...
واسه فرصتایی که میدی تا اشتباهاتمونو جبران کنیم...
سختیایی که میتونست از این سخت تر باشه...
زمین خوردنا و واسه دوباره بلند شدنا...
واسه بودنت بهترینم...
خدایا واسه بودنت کنارم شکر...

یه روز می‌فهمی که هیچ آدمی واقعاً تماشات نمیکرد و به کارات اهمیت نمیداد
و تو می‌تونستی هر کاری که دلت می‌خواست رو انجام بدی …

برای خودت زندگی کن

‌

. .

یه روز می‌فهمی که هیچ‌کس واقعاً تماشات نمیکرد ،
و تو می‌تونستی هر کاری که دلت می‌خواست رو انجام بدی …

تو در مقابل آدمی که قلبت رو در اختیار گرفته تبدیل به کسی میشی که هیچوقت تصور نمیکردی‌.

قلب اون هرگز
پایان چیزهای زیبا را باور نمیکرد🫀

یه روزی که دیر شده میفهمی هیچکس تورو تماشات نمیکرد و نگاهش به تو نبود، ولی تو از ترس نگاه دیگران خودت و زندگی نکردی.

بهترین دوستت همونه که یهویی باهاش دوست شدی و فکر نمیکردی یه روز جزو بهترین آدمای زندگیت بشه.


. .