تهش یه جایی بالاخره قبول میکنی که باید رها کنی،
نه چون نخواستی، چون نمی‌شد.
چون گاهی علی‌رغم همه تلاش‌هات،
نمی‌تونی بعضی چیزها رو تغییر بدی.

محتوای جالبی برای ارائه ندارم، علی‌الحساب سگ تو آدمی که پارتنر داره ولی چشمش دنبال این و اونه...

گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست
اینک علی‌الصباح نظر بر جمال دوست

#سعدی

. .

ما، به همین هست و نیست‌ها
عادت کرده‌ایم
گاهی‌ هست،
گاهی‌ نیست...

#سید_علی‌_صالحی‌

اونجا که بعد هزار سختی فهمیدی رابطه‌ی خوب چی می‌تونه باشه، دیگه حوصله‌ی ساختنش رو نداری...

#امیرعلی‌_قِ


. .

اندوه را که نمی‌نویسند
وقتی که زندگی می‌کنند آن را...

#هرمز_علی‌پور

. .

تـو آن شعـری که
من جایی نمی خوانم...


- محمدعلی‌ بهمنی

•
چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را.

- محمدعلی‌ بهمنی

「♡」

چون خواب‌هات
جا نهاده‌ام خونم را
کنار تو


من
همیشه کفن بر کف
سفر می‌کنم
علی‌الخصوص
علی‌الخصوص
به دیدارِ تو که می‌آیم.

#هرمز_علیپور

مُردیم از جهانِ تو را خون‌گریستن
کفارهٔ کدام گناه است زیستن؟!


#علی‌اکبر_یاغی‌تبار