زخمای خانوادگی از همه بدترن ولی، نگفتنش سنگینت میکنه گفتنش سرافکندهت.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی افکن
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
چیزهایی هست که هرچه هم که نخواهیشان، باز میآیند، باز سنگین و بیرحم میآیند و خود را روی تو میافکنند و گرد تو را میگیرند و توی چشم و جانت میروند و همهء وجودت را پر میکنند و آن را میربایند که دیگر تو نمیمانی، که دیگر تو نماندهای که آنها را بخواهی یا نخواهی. آنها تو را از خودت بیرون راندهاند و جایت را گرفتهاند و خود تو شدهاند.
دیگر تو نیستی که درد را حس کنی. تو خود درد شدهای...!
#ابراهیم_گلستان
- آذر، ماه آخر پاییز
غِیرِ
بارِ عشق
هر باری
که هست ، افکندنیست...
"بیدل"
شرارهٔ غم عشق، آتش افکن است هنوز
بیا که آتش مهر تو روشن است هنوز
شکایت از تو ندارم؛ ولی بیا و ببین
چه زخمهای عمیقی که بر تن است هنوز
درختیام که بر آن حک شدهست نام کسی
غمت مباد! که یاد تو با من است هنوز
اگر تو صخرهای و سنگدل، من آن موجم
که هر نفس هوسش با تو بودن است هنوز
دلم به یاد تو هم صحبت رقیبان است
وگرنه با همه غیر از تو دشمن است هنوز
#فاضل_نظری
حالا که نورافکن یکیش خاموش شده به نظرم امید نورافکن رو بفرستیم تو بازی
[چیزی شنیده]
کاشکی خاک بودمی در راه
تا مگر سایه بر من افکندی
✿ کپشن خاص ✿
میان خانهی ویرانهی جوانی من،
به هر طرف نگرم جای پای حرمان است
زبان گشوده شکاف شکنجههای فراق:
در آرزوی کسی سوختن نه آسان است!
به عشق روی تو دامن کشیدم از همه خلق
دریغ و درد که دامنکشان گذر کردی
به اشک و آه دلی ناتوان نبخشودی
مرا به دام غم افکندی و سفر کردی
#فریدون_مشیری
به دور افکنده ام
غم ها و شادی های کوچک را
تویی رمز بزرگ انتخاب من
"سلام ای عشق"!
✨
زُلف تو باز این دل دیوانه را
حلقه درافکند و به زنجیر کرد
پروانه شدم ، بال زدم ، سوخت دو بالم
دیوانه شدم ، داد زدم ، وای به حالم
بیخود شدم از خویش و از این گردش ایام
نومید و سر افکنده از این طالع و فرجام
مستانه شدم ، باده زدم گاه به گاهی
دل خسته ز می ، باز شدم غرق تباهی
خندیدم و گفتم شود از باده حذر کرد!
از کوچه مستان به چنین حال گذر کرد!
حال این منم و حال من و سوخته بالی
دیوانه و بیخود شده ای ، رو به زوالی
نومیدی و مستی ، به چنین درد دچاری!
دل خسته ای و خنده کنان ، باز خماری!
اینبار بسازم به همین بی پر و بالی
عاشق شوم و عشق رسانم به کمالی...