احساس می‌‌کنم امروز نیازمند آنم که به ‌‌نام بخوانمت.
احساس می‌کنم نیازمند حـروف اسـمِ تو هستم.
چون کودکی در شوق تکه‌‌ای شیرینی...
دیرزمانیست که نامت را بر تارکِ نامه ‌هایم ننوشته ‌ام،
خورشیدی بر فراز کاغذ نکاشته‌ام که گرمم کند..
امروز که پاییز بر من هجوم آورده و روزن‌هایم را در برگرفته
احساس می‌کنم که باید بخوانمت...


- نزار قبانی

احساس می‌‌کنم امروز نیازمند آنم که به ‌‌نام بخوانمت.
احساس می‌کنم نیازمند حـروف اسـمِ تو هستم.
چون کودکی در شوق تکه‌‌ای شیرینی...
دیرزمانیست که نامت را بر تارکِ نامه ‌هایم ننوشته ‌ام،
خورشیدی بر فراز کاغذ نکاشته‌ام که گرمم کند..
امروز که پاییز بر من هجوم آورده و روزن‌هایم را در برگرفته
احساس می‌کنم که باید بخوانمت...


- نزار قبانی

You think my scars make me weaker, but they make me stronger. Every one of them has a story and holds a name. They remind me that the past is real and that the future won't be the same.

تو فکر می‌کنی که زخمای من از من آدم ضعیفی می‌سازن، ولی اونا منو قوی‌تر می‌کنن. هر کدومشون یه داستانی داره و یه اسم رو دربرگرفته. زخم‌هام بهم یادآوری می‌کنن که گذشته واقعیت داشته و آینده قرار نیست همونجور باشه

ترک یـاران کرده‌ای ای بیوفا، یار این کند
دل ز پیمان برگرفتی، هیچ دلدار این کند ...

صائب تبریزی

‌.

تو هم این مَگوی #سَعدی
که " نظر گناه باشد"

گُنه است برگرفتن
نظر از چُنین جَمالی...!

✿ کپشن خاص ✿

داستان آدم‌هایی که به دنبال خوشبختی هستن و پیداش نمی‌کنن؛
اگر در این راه شکست می‌خورن، برای اینه که از خوشبختی مفهومی در ذهن دارن که از دیگران برگرفته‌اند و با واقعیت آنها همخوانی ندارد؛ مثل پول، ازدواج موفق، معشوقه‌ خوش اندام، ماشین کورسی، آپارتمان‌های بزرگ دو طبقه در پاریس ..

مفاهیم قراردادی، این آدم‌ها علیرغم موفقیتشون خوشبخت نیستن، چون خوشبختی دیگران رو زندگی میکنن،
خوشبختی از نظر سایرین ...

. #اریک_امانوئل_اشمیت

مےتوان از قصہ‌ے فرهاد این را برگرفت
مرد اگر عاشق شود ڪوهے نمےماند دگر!



‍‍‍‍‍‍‍

«شهرت» همواره رابطه‌ای تنگاتنگ با "پرسونا'' یا نقاب ظاهری ما دارد؛
اینکه ما در چشم دیگران چگونه دیده می‌شویم!
شهرت نیز همچون سایر انواع قدرت، چیزی‌ست که بسیاری از افراد آرزویش می‌کنند.
فقدان عشق را جبران می‌کند، ما را از دیگران به دور نگه می‌دارد و به ما اجازه می‌دهد احساس برتری کنیم و آن‌چه را دلمان می‌خواهد انجام دهیم.

خانواده‌های ناکارآمد غالبا فرزندان خود را تشویق می‌کنند که بیش از حد به پرسونا یا نقاب ظاهری خود اهمیت دهند زیرا در نظر این والدین، اینکه دیگران چگونه درباره‌ی آن‌ها فکر می‌کنند بسیار مهم‌تر از آن است که احساس واقعی فرزندان آن‌ها چگونه است.

''شینودا_بولن، برگرفته از کتاب حلقه‌ی قدرت''

نقل است که رابعه عَدَویه
یک شب در صومعه نماز می‌کرد. ماندگی در او اثر کرد در خواب شد.
دزدی درآمد چادری داشت، برگرفت.
خواست که بیرون شود راهِ در باز نیافت.
چادر بنهاد و برفت.
راه بازدید.
برفت و باز چادر برگرفت، بیامد باز راه نیافت.
باز چادر بنهاد.
همچنین کرد تا هفت بار ..
از گوشه صومه آواز آمد که: ای مرد!
خود را رنجه مدار که او چندین سال است تا خود را به ماسپرده است.
ابلیس زهره ندارد، که گِرد او گردد! دزدی را کی زهره آن بود که گرد چادراو گردد ؟
برو. رنجه مباش.
ای طرار! اگر یک دوست خفته است یک دوست بیدار است و نگاه دارد...


پ.ن

" رابعه عَدَویّه لقب‌گرفته به تاج‌ُ الرجال با کنیهٔ ام‌ُ الخیر،
بانوی زاهد، صوفی و شاعر در سدهٔ دوم هجری بود "

کالیستا: این چیه کشیدی؟
آلبی : این یه ابر قهرمانه دوناتیه
کالیستا : چه قدرتی داره؟ میتونه دونات درست کنه؟
آلبی: اون قدرتی نداره
کالیستا : مگه میشه؟
آلبی: اره... بعضیا تو هیچی عالی نیستن فقط یه چیزیو خیلی خیلی دوست دارن.
^_^

برگرفته از کتاب مطلقا تقریبا