کاش نمیدیدمش خاطرات بچگیم به فنا رفت .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بچگیم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
- کاش هنوزم مثل بچگیم تنها تلخی زندگیم شربت سرما خوردگی بود :)
.࿐
'"میرم پشت باباتو کیسه بکشم"
کثیف ترین دروغی بود که دوران بچگیم شنیدم
کوچیک که بودیم چه دلای بزرگی داشتیم
حالا که بزرگیم چه دلای کوچیکی
کاش دلامون به بزرگیه بچگیمون بود...
. .
از رویاهای بچگیم فقط بزرگ شدنم تحقق پیدا کرد
⭕️ اوضاع خیلی بدی شده ...
احساس می کنم دارن یکی یکی کارت های صد آفرین بچگیمو ازم پس می گیرن !
فیلم : زندگی با چشمان بسته
مثل بچگیم هنوز گریہ مےڪنم
اما دیگہ ڪسے بهم قول شهربازے نمیده
ڪسے حتے سعے نمےڪنہ یڪم خوشحالم ڪنہ
بزرگ شدن چہقدر غمگینہ...
دلم بچگیمو میخواد،دیگه دلم نه پول میخواد،نه آغوش،نه مهمونی،نه حتی آینده،دلم بچگیمو میخواد،پاهای شنی،دستای کاکویی،دلم میخوادوقتی بلال میخورم کل صورتم ذغالی شه،100بار یه سرسره ی 1متری رو برم بازم خسته نشم،چایی رو با 10 تا قند بخورم،بستنی وپفک وچیپس ولواشک رو باهم بخورم،سر چیزای مسخره اینقدر بخندم،که بیوفتم کف اتاق،عیدیامو بریزم تو قلک،دلم میخواد بازم یواشکی روی دیوار نقاشی بکشم،مورچه هارو بکشم،دلم میخواد وقتی گریه میکنم،مادرم اشکمو پاک کنه نه پیرهنم،دلم میخواد شبا تو خواب غلت بزنم نه اینکه حرف بزنم،100 تومن توجیبم باشه ولی دلم خوش باشه،از شاخه درختا بالا برم؛غروبای بعضی روزا آن شرلی باشم،ولم کنی تا صبح تو شهربازی بمونم...
بزرگترین اشتباهم این بود که آرزو کردم بزرگ شم،دنیای بزرگا خیلی سردوتنهاست...:( :[
دلم بچگیمو میخااد
دیگه دلم نه پول میخواد
نه آغوش
نه مهمونی
نه حتی آینده
دلم بچگیمو میخواد...
پاهای شنی
دستای کاکائویی
دلم میخوادوقتی بلال میخورم کل صورتم زغالی شه
100 بار یه سرسره ی 1 متری رو برم
بازم خسته نشم...
چایی رو با 10 تا قند بخورم
بستنی و پفک و لواشک رو باهم بخورم
سرچیزای مسخره اینقد بخندم بیوفتم کف اتاق
دلم میخواد مثل بچگیا بوی سیگار حالمو بد کنه
آدامس بچسبونم زیر میز کلاسا
عیدیامو بریزم تو اون قلک
دلم میخواد بازم رو دیوار نقاشی بکشم
مورچه ها رو بکشم...
دلم میخواد وقتی گریه میکنم
مادرم اشکمو پاک کنه نه پیرهن تنم....
دلم میخواد شبا تو خواب غلت بزنم
جای اینکه حرف بزنم!
1000 تومن تو جیبم باشه اما دلم خوش باشه
از شاخه درختا بالا برم
غروبای بعضی روزا فقط منتظر "آنشرلی" باشم
ولم کنی تا صبح تو شهر بازی بمونم
بزرگترین اشتباهم این بود که آرزو کردم بزرگ شم
دنیای بزرگا خیلی سرد و تنهاست
یادم هست کلاس چهارم٬ توی کتاب فارسیمون یک پسر هلندی بود که انگشتش رو گذاشته بود توی سوراخ سد تا سد خراب نشه!!
قهرمانی که با اسم و خا طره اش بزرگ شدیم!! "پطروس"
توی کتاب، عکسی از پطروس نبود و هیچ وقت تصویرش را ندیدیم...!!
همین باعث شد که هر کدام از ما یک جوری تصورش کنیم و برای سالها توی ذهنمان ماندگار شود!!
پطرس ذهن ما خسته بود٬ تشنه و رنگ پریده، انگشتش کرخت شده بود و...!!
سالها بعد فهمیدیم که اسم واقعی پطروس٬ هانس بوده است!!
تازه هانس هم یک شخصیت تخیلی بوده که یک نویسنده آمریکایی به نام "مری میپ داچ" آن را نوشته بود!!
بعدها، هلندیها از این قهرمان خیالی که خودشان هم نمیشناختنش، یک مجسمه ساختند!!
خود هلندیها خبر نداشتند که ما نسل در نسل با خاطره پطروس بزرگ شدیم!!
شاید آن وقتها اگر میفهمیدیم که پطروسی در کار نبوده، ناراحت میشدیم!!
اما توی همان روزها٬ سرزمین من پر از #قهرمان بود!!
قهرمانهایی که هم اسمهاشون واقعی بود و هم داستانهاشون!!
شهید ابراهیم هادی:
جوانی که با لب تشنه و تا آخرین نفس توی کانال کمیل ماند و برای همیشه ستاره آنجا شد؛ کسی که پوست و گوشتش، بخشی از خاک کانال کمیل شد!!!
شهید حسین فهمیده:
نوجوان سیزده ساله ای که با نارنجک، زیر تانک رفت و تکه تکه شد!!!
شهید حاج محمدابراهیم همت:
سرداری که سرش را خمپاره برد...!!!
شهیدان علی، مهدی و حمید باکری:
سه برادر شهیدی که جنازه هیچکدامشان برنگشت!!!
شهیدان مهدی و مجید زین الدین:
دو برادر شهیدی که در یک زمان به شهادت رسیدند!!!
شهید حسن باقری:
کسی که صدام برای سرش جایزه گذاشت!!!
شهید مصطفی چمران:
دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی آمریکا، بی ادعا آمد و لباس خاکی پوشید تا اینکه در جبهه دهلاویه به شهادت رسید!!!
و.......
کاشکی زمان بچگیمان لااقل همراه با داستانهای تخیلی، داستانهای واقعی خودمان را هم یادمان میدادند!!
ما که خودمان قهرمان داشتیم!!!
روحشان شاد و يادشان گرامی باد