ای کاش می‌فهمیدیم که نه فقط سوگِ از «دست دادن‌ها»، بلکه سوگِ «نداشتن‌ها» و «نرسیدن‌ها» هم باید به رسمیت شناخته شود…

ما آخر نفهمیدیم به شانسه، به سیاسته، به عقله، قیافس، تیپه، اخلاقه، به دعا نویس و کانسیلره؟
خلاصه به هرچی هست
من ندارمش …

مشکلات، نگرانی‌ها و اضطراب‌هامون کم نیست. تا می‌خوایم به خودمون بیایم، تا می‌خوایم یکم خودمون رو جمع و جور کنیم همه‌چیز آوار می‌شه روی سرمون. ما غریبه‌هایی هستیم با دردهای مشترکِ آشنا، ما جوون‌هایی هستیم که جوونی‌مون به تاراج رفت و چیزی ازش نفهمیدیم، ما یک زخم گنده روی صورت ایرانیم که هیچ‌وقت قرار نیست خوب بشه.

پارسال این موقع ها با دیدن تقویم ۱۴۰۳ همش می گفتیم تو سال جدید روزای تعطیل خیلی کمه
با این تعطیلات دستی پشت سر هم فهمیدیم تعطیلی باید تو تقدیر باشه نه تو تقویم

حس زخم های همدیگه رو اگر می فهمیدیم انقدر بی رحم نبودیم :(

آدمای دروغگو خیلی جالبن؛ وقتی به روشون میاری که فهمیدی داشتن دروغ میگفتن به طرز طلبکارانه ای عصبانی میشن ازت.
ببخشید که فهمیدیم دروغتونو رییس بزرگ!

.࿐

#به‌وقت_عروسی

این خاطره ای که میخوام بگم تقریبا برای ۳ سال پیشه
شب عروسیمون بعد از مراسم و شام و عروس کشون ساعت ۲ نصف شب سمت خونمون می رفتیم که فهمیدیم آقا داماد...ادامه داستان

نوشته بود:
انگار تو واکسنای کرونا غم و افسردگی ریخته بودن
چون بعد از سال 98 دیگه نفهمیدیم زندگی چیه!

‏ایراد اینجاست که ما یواش یواش بزرگ نشدیم ما یهو بزرگ شدیم و یواش یواش فهمیدیم که دیگه کوچیک نیستیم..!

تاوان ها دادیم تا فهمیدیم هیچ چیز از هیچکس بعید نیست..