آقا من اصلا عصبی، بداخلاق، زودرنج، من انبار باروت، ولی تو هم تا کبریت نکشی آتیش که نمیگیرم.

آقا اصلاً ما عصبی، بداخلاق، زودرنج،
ما انبار باروت
ولی شما هم تا کبریت نکشی آتیش نمی‌گیریم که.

این
نیز
نمی‌گذرد،
تلنبار
می‌شه
رو
قبلی‌ها.


. .

این نیز نمیگذرد،تلنبار میشه رو قبلیا.

اینبار دیگه لایت سفر میکنم با اینکه اونور گمرک نداره .️‍🩹

گفت : بهتری؟!چه حالی داری الان؟!
گفتم :نمیدونم ، انگار هنوز تو شوک تصمیمم ولی اینبار دیگه جدیه!
گفت: خوب میخوام حالتو بدتر کنم که زودتر باهاش رو به روشی ...
گفتم :خوب بگو کشش نده بیخود!
گفت:
خوب نمیشی فراموشم نمیکنی جاشم میمونه تا آخر عمرتم قراره با خودت حملش کنی...
فقط عاقل باش نزار رو تصمیمات اثر بزاره...
خندیدم ازون خنده ها که درد تا عمق وجودت نفوذ کرده
گفتم همه رو میدونم ...

تبدیل به بهترین جمله عمرم شد ، میگه:

میرقصم اما اینبار به ساز منی قوی شده^^
• |.|

شد، شد؛
نشد، اینبار بند کفشمو محکم تر می‌بندم انجامش می‌دم، اینبار با موهای سفید بیشتر، همراه با معده درد و تیر کشیدن قلبم.


. .

اگروقت ندارےحالم رابپرسی
درکت میکنم
اگروقت ندارےحالم رابپرسی
درکت میکنم
اگروقت ندارےبامن صحبت کنی
درکت میکنم
اگروقت ندارے کنارم باشی همیشه
درکت میکنم
اما اگر بعد ازتمام اینهادیگر
دوستت نداشتم
اینبارنوبت توست که درکم کنی
اگروقت ندارےبامن صحبت کنی
درکت میکنم
اگروقت ندارے کنارم باشی همیشه
درکت میکنم
اما اگر بعد ازتمام اینهادیگر
دوستت نداشتم
اینبارنوبت توست که درکم کنی…

واسه یه بارم‌ که شده دیگه اون‌ چیزی‌ که تو قلبمه رو نه به آدمیزاد میگم، نه به خدا و کائنات.
شاید اینبار شد؛
شاید رسیدم.