سخت است ببازی تمام احساس پاکت را . . .

وهنوزنفهمیده باشی اصلا آن لعنتی دوستت داشت یا نه؟؟؟

زندگي يعني: يك سار پريد.
از چه دلتنگ شدي؟
دلخوشي‌ها كم نيست: مثلا اين خورشيد،
كودك پس‌فردا،
كفتر آن هفته.

يك نفر ديشب مرد
وهنوز، نان گندم خوب است.
وهنوز، آب مي‌ريزد پايين، اسب‌ها مي‌نوشند...

وهنوز خدا میبیند
و منتظر من که به سراغش بیایم
شاید دل بکنم ، شاید دلبستگی ها رو گذاشتم کنار
و
فقط به یک دلیل
او مرا دوست دارد

دلم میگیره وقتی میبینم که قدرت امر به معروف و نهی از منکر ندارم

دلم میگیره وقتی میبینم که گناه میکنم و خدا میبخشه

دلم میگیره وقتی میبینم که خودم قدرت بخشیدن کسی رو ندارم و از خدا میخام منو ببخشه

دلم میگیره وقتی میبینم که با گناهام دل امام زمان رو به درد میارم ولی بازم حیا نمیکنم و گناه میکنم

دلم میگیره وقتی میبینم که میدونم خدا داره میبینه ولی بازم با کمال بی شرمی گناه میکنم

دلم میگیره وقتی میبینم که امام زمان به خاطر بخشش گناهام پیش خدا واسطه میشه و میگه به خاطر من مهدی ببخشش آخه شیعه ی ماست

دلم میگیره وقتی میبینم که این همه سال از عمر امام زمان گذشته وهنوز 313نفر یار براش پیدا نشده

دلم میگیره وقتی میبینم که با چشمم ،گوشم وبا تمام اعضای بدنم گناه میکنم بعدش با کمال وقاحت میگم یا امام زمان میخام تو رو ببینم و یارت بشم

دلم میگیره وقتی میبینم که ...

ولی آخرش میگم آقاجون هر چند من خیلی بدم ولی تو خوبی ،تو ببخش ،تو عنایت کن ،

تو کرم کن ،تو بزرگی کن، تو پدری کن پدر خوبم

پدرم دلم برات تنگ شده

شهرزاد قصه گویت میشوم‎
هزارویک شب برایت ازتنهاییم میخوانم‎
توگوش میدهی‎
اماپایان داستان شهرزادقصه گوهنوزتنهاست‎

پروازمیکنم به دورترین نقطه خاطرات باهم بودنمان
‎ هنوز قلبم به طپش می افتد‎
هنوز نفسم بند می آید‎
هنوز گونه هایم سرخ می شود‎
هنوز وجودم گّرمیگیرد‎
توهنوز عاشقم هستی ؟

خداگفت ببرینش جهنم........


برگشت ونگاهی به خدا کرد...


خداگفت نبرینش.


اورابه بهشت ببرین.


فرشتگان سوال کردند:چرا؟؟؟؟؟؟


ندا آمد.........


چون اوهنوزبه من امیدوار است..........