کپشن های مربوط به چسبیده

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی چسبیده

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

‏یه وقتایی چیزایی که دو دستی چسبیده بودی رو خودت دو دستی تحویل می‌دی، بحث بحثِ ارزشه.

یه وقت‌هایی چیزهایی که دو دستی چسبیده بودی رو خودت دو دستی تحویل میدی، بحث بحثه ارزش و زمانه.

یه وقتایی چیزایی که دو دستی چسبیده بودی رو خودت دو دستی تحویل میدی...
بحث بحثِ ارزش و زمانِ ...🤌


کسی که غرورش رو چسبیده و شما رو ول کرده ولش کنید!

طبق شواهد و قرائن دنیای مجازی؛
من یک "جا مانده‌"بودم!

همه درست رفته‌بودند و رسیده‌بودند و خوشحال بودند و این من بودم که کافی نبودم! این من بودم که نابلد بودم! این من بودم که پرت شده‌بودم به حاشیه و در باغ نبودم!
به خودم آمدم و دیدم همه از چیزهایی حرف می‌زنند که من از آن‌ها بی‌خبرم! همه اصطلاحاتی به کار می‌برند که من از آن‌ها سر در نمی‌آورم! همه کارهایی را می‌کنند و راه‌هایی را برای موفقیت و دیده شدن می‌روند که من بلد نیستم، یا نمی‌توانم!
به خودم آمدم و دیدم همه برای موفقیت و خوشبختی آسانسور دارند و این منم که چسبیده‌ام به نردبان چوبیِ خودم و با تقلا خودم را پله پله بالا می‌کشم.
من یک "جا مانده‌"بودم و تلاش‌های بی‌اندازه‌ام برای همه چیز، بی‌نتیجه می‌ماند، چون در باغِ آدم‌های امروز نبودم!!!

#نرگس_صرافیان_طوفان

.

آدمهایی هستن توی زندگی، نه نزدیک، که گاهی حتی هزار فرسنگ دورتر، ولی انگار این آدم ها همیشه باید باشن، چسبیده به تو، چشم تو چشم با تو، همنفس با تو.
این آدم ها انگار حق تو هستن، مال تو هستن و تو... امروز برای من این نقش رو داری و امان از وقتی که این آدم ها گم و گور بشن و نباشن، برزخ از همون موقع شروع میشه..




. کیوان ارزاقی
. زندگی منفی یک



الان اونجام که فریدون مشیری می‌گه:

‏«رک بگویم از همه رنجیده‌ام
‏از غریب و آشنا ترسیده‌ام
‏بی‌خیالِ سردیِ آغوش‌ها
‏من به آغوش خودم چسبیده‌ام»


فریدون مشیری :
رک بگویم از همه رنجیده‌ام از غریب و آشنا ترسیده‌ام بی خیالِ سردی آغوش‌ها من به آغوش خودم چسبیده ام 🤎

「♡」

چسبیده‌ام به #تُ
بسانِ انسان
به گناهَش
هرگز ترکت نمی کنم ...



#مرام_المصری

الان اونجا ام که فریدون مشیری میگه:

‏«رک بگویم از همه رنجیده‌ام!
‏از غریب و آشنا ترسیده‌ام.
‏بی‌خیالِ سردیِ آغوش‌ها،
‏من به آغوش خودم چسبیده ام...»