من آنقدر زیاد رویا بافتهام و کمتر زیستهام، که گاهی سهسالهام. اما روز بعد اگر خوابی که دیدهام محزون باشد سیصد سالهام؛ تو اینطور نیستی؟ در لحظاتی به نظرت نمیرسد که در آستانهی آغاز زندگی هستی و زمانی دیگر سنگینی چندین هزار قرن را روی دوش خود حس نمیکنی؟
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی زیسته
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
غمگینم؛
برای مرد یا زنی که تا پایان عمر کنار آدمِ اشتباه زیست، در حالی که میتوانست معشوقهی آدمِ درستی باشد.
من غمگینم؛
برای تمامِ لبخندهای نزده و دوستت دارمهای نشنیده و سفرهای نرفته و چشمهای از برق اشتیاق ندرخشیده و یک عمر انتظار و حسرت و آرزوی نزیسته!
شب دوباره همانیم؛ آزرده، غمگین، تنها و ترسیده از دنیا! حتی اگر تمام روز، در قویترین حالات ممکن یک انسان زیسته باشیم..
بعد از ما قرار بود گذار فصلها درستتر پیش برود و تاریکی تمام شود و خورشید، سخاوتمندانهتر بر آسمان این سرزمین بتابد، هرچند که ما تمام فرصت حضورمان را در رنج و تاریکی زیستهبودیم.
ما قوهای خسته و رنجور و به استیصال رسیدهای بودیم که داشتیم جان میدادیم، در حالی که جهان از شُکوهِ آخرین آوازمان به وجد آمدهبود...
#نرگس_صرافیان_طوفان
گاه احساس میکنم
به کم و کیفِ هزاران نفر
در تنهاییِ خودم زیستهام.
#محمود_دولتآبادی
.نون نوشتن
تو را بهجای همهء روزگارانی که نمیزیستهام
دوست میدارم...
. .
ما زادهی زخمهامان بودیم، زادهی دردها...
ما زادهی روزهایی بودیم که زمانه، ساز به ساز، ناکوک بود و ما زخم به زخم اندوه را با خوندل، مرهم میگذاشتیم.
ما زادهی تمام ناملایمتیهای روزگار بودیم و اگر امروز به ادراک عمیقی دست یافتهایم، بهخاطر تمام تجربههای سهمگینیست که آنها را به جان و به استخوان زیسته ایم
. .
شعر و بوسه را زیستهای
پس مرگ چیزی از تو نخواهد گرفت...
#mim.
در مسیر خواستن قد می کشی
تا لبخند علاقه
تا تَرک بر دارد پوست انار
در عاشقانه ی پاییز...
از کدام حرف در من زنده شدی؟
که بی پایان جریان داری در من
زیسته ام در تو ، بی آنکه بدانی چون راز_
هر راهی که کج خیالی ام را
تا تو می کشاند پنهان
از فریب چشمانت
نشسته ام همان گوشه
برای دیدن دوباره ی اولین دیدار
تا افیون نگاهت تسکین شود در تکرار
#لیلا_حاجتمند
حالا که خوب نگاه میکنم میبینم من آدم خوشبختی بودهام، بسیار خوشبخت.
من بدون در نظر گرفتن نظرات آدمهای دیگر، کارهایی که دوست داشتهام را کردهام و مسیرهایی که میخواستهام را رفتهام. من جوری زیستهام که خودم دوست داشتهام و بیرون زدهام از تمام قابها...
من از روزی که یادم هست به تمام اجبارها پشت کردهام و خط باطل کشیدهام روی تمام حصارها.
من از روزی که یادم هست، سرکش و گستاخ بودهام در مقابل کسانی که میخواستهاند طرز فکر و نقطهی امن خودشان را به من تحمیل کنند.
من از روزی که یادم هست، در حال عبور بودهام، از مکانها، محدودیتها، آدمها...
از روزی که یادم هست تلاش کردهام؛ برای بهتر زیستن، بهتر بودن، بهتر شدن... من همیشه در تکاپو بودهام برای رسیدن به آرزوهایی که محال میپنداشتهام، و در حال گریز بودهام از کسانی که دغدغهشان چیدن بالهای خیالی پرواز من بوده.
من آدمهای خوب زیادی را شناختهام و آدمهای خوب زیادی را دوست داشتهام.
من از آجر رنجهایم پله ساختهام، و با سادهترین اتفاقات و جزئیات، دلخوشیهای کوچک و امنی پسانداز کردهام برای خودم.
من تلاش کردهام کسی باشم که بعد از من بگویند؛ هیچ چیز حریفِ این آدم نشد،
که شکستناپذیرترین بود و خوشبختترین!
من از روزی که یادم هست؛ یادم هست خوشبختم...
#نرگس_صرافیان_طوفان