I'ᴍ sᴛᴀɴᴅɪɴɢ ɪɴ ᴛʜᴇ ᴍɪᴅᴅʟᴇ ᴏғ ᴛʜᴇ ᴡᴏʀʟᴅ.
Hᴇʟᴘʟᴇss, sᴄᴀʀᴇᴅ ᴀɴᴅ ᴛɪʀᴇᴅ...

ایستادم وسط دنیا
بی پناه، ترسیده و خسته...

از صمیمیت‌های سریع بترسید، از صمیمیت‌های خارج از کنترل بترسید، از صمیمیت‌های مشکوک بترسید، از صمیمیت‌های بی‌قاعده بترسید، صمیمیت باید کم کم ایجاد بشه، صمیمیت زود یا شهوته یا تباهی.

از فاصله نترسید، از علاقه‌ای بترسید که با فاصله از بین بره.

پاک میکنی یه روز عکسی رو که میترسیدی پاک بشه..))

بَچه که بودیم
وقتی یهویی برقامون میرفت
بابامون هرجای خونه که بود داد میزد
نترسیدا من اینجام
الان تویِ جایی از زندگیم
دلم یکی و میخواد که وسطِ این تاریکی های زندگی
اونجایی که هیچ نورِ امیدی وجود نداره
یهو داد بزنهُ بگه
نترسیا من اینجام...

اصلا از سخت‌گیر بودن و حد و مرز گذاشتن تو رابطه‌تون نترسید، اونی که شما رو بخواد بخاطر حد و مرز گذاشتن رهاتون نمیکنه، آدم‌ها ارزش چیزی که سخت به دستش میارن رو بیشتر میدونن.

شب دوباره همانیم
آزرده ، غمگین ، تنها و ترسیده از دنیا
حتی اگر تمام روز ، در قوی ترین حالات ممکنِ یک انسان زیسته باشیم .

♡

از صمیمیت‌های سریع بترسید، از صمیمیت‌های خارج از کنترل بترسید، از صمیمیت‌های مشکوک بترسید، از صمیمیت‌های بی‌قاعده بترسید، صمیمیت باید کم کم ایجاد بشه، صمیمیت زود، یا شهوته یا تباهی.

‏همیشه از آدم‌هایی که بقیه ازشون میترسن خوشتون بیاد و از کسایی که همه عاشقشونن بترسید.

تو نباید بیای من رو هوایی کنی چون تو خودت میدونی اسمت ک میاد گریه‌ام میگیره، چون تو میدونی من هیچکس رو ندارم سر بذارم رو شونه‌هاش به یاد تو گریه کنم، چون تو میدونی از وقتی بهت پناه آوردم و شونه خالی کردی دیگه ترسیدم ب شونه‌ایی تکیه کنم، وقتی میدونی من هیچکس رو ندارم وقتی میدونی من رو چقدر خورد کردی نباید بیای خودت رو واسم یاد آوری کنی باشه؟