کپشن های مربوط به میذاشتی

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی میذاشتی

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

نوشته بود:
‏میذاشتی بتمرگم پیشت درستش کنیم باهم
‏الان برم چیکار کنم با هشت میلیارد آدم غریبه!؟

مدرسه که میرفتیم ،
هربار که دفتر مشقمون رو جا میذاشتیم
معلممون میگفت:
"مواظب باش خودتو جا نذاری" !
و ما میخندیدیم و فکر میکردیم نمیشه
خودمونو جا بذاریم!
بزرگ که شدیم بارها و بارها یه قسمت
از خودمون رو جاگذاشتیم؛
تویِ یه کافه،
تویِ یه خیابون،
تویِ یه خاطره . .(:.️


You said you cared about me, but you always put me to the side when it came to her.

گفتی که بهم اهمیت می دادی،
اما وقتی صحبت از اون میشد،
همیشه منو کنار میذاشتی...

‌‌‌‌‌‌.࿐

‏خدایا چهره زیبا ندادی، به درک
‏لااقل روو صدامون بیشتر وقت میذاشتی

مدرسه که میرفتیم هربار که دفتر مشقمون رو جا میذاشتیم معلممون میگفت "مواظب باش خودتو جا نذاری"
اونموقه بود ک ما میخندیدیم و فکر میکردیم
نمیشه خودمونو جا بذاریم
بزرگ که شدیم بارها و بارها یه قسمت از خودمون رو جا گذاشتیم،
توی یه کافه…
توی یه خیابون…
توی یه خاطره...
توی یه آغـوش :)

مدرسه که میرفتیم هربار که دفتر مشقمون رو جا میذاشتیم معلممون میگفت "مواظب باش خودتو جا نذاری"
و ما میخندیدیم و فکر میکردیم
نمیشه خودمونو جا بذاریم
بزرگ که شدیم بارها و بارها یه قسمت از خودمون رو جا گذاشتیم،
توی یه کافه،
توی یه خیابون،
توی یه خاطره...
توی یه اغوش...

Sahwl

مدرسه که میرفتیم هربار که دفتر مشقمون رو جا میذاشتیم معلممون میگفت "مواظب باش خودتو جا نذاری"
و ما میخندیدیم و فکر میکردیم
نمیشه خودمونو جا بذاریم
بزرگ که شدیم بارها و بارها یه قسمت از خودمون رو جا گذاشتیم،
توی یه کافه،
توی یه خیابون،
توی یه خاطره... ،

تلنگر ❤️

مدرسه که میرفتیم هربار که دفتر مشقمون رو جا میذاشتیم
معلممون میگفت "مواظب باش خودتو جا نذاری"
و ما میخندیدیم و فکر میکردیم
نمیشه خودمونو جا بذاریم
بزرگ که شدیم بارها و بارها یه قسمت از خودمون رو جا گذاشتیم،
توی یه کافه،
توی یه خیابون،
توی یه خاطره
توی یه عکس ...


‏ما قبلا اینطوری نبودیم نبودنا انقدر عادی نبود تا یک دقیقه ازش بی‌خبر می ‌شدیم کل آسایشگاهو میذاشتیم رو سرمون تا پیداش کنیم اما حالا چی؟
هیچی

یادش بخیر؛

+ در به در دنبال یکی میگشتیم دفترامونو جلد کنه !!!

+ سر صف پاهامونو ۱۸۰ درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم !

+ ی زمانی تو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم ک :
تو اجازه بگیر برو بیرون منم ۲دقیقه دیگه میام !
بعد معلم عقده ای می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو …
من ک حلالشون نمی کنم !

+ خط فاصله هایی ک بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم …

+ روزهایی ک هوا برفی و بارونی بود ناظم مدرسه میگف امروز صف نیست مستقیم برید سر کلاس٬ ما هم خر کیف میشدیم میرفتم کلاس !