کپشن های مربوط به حریر

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی حریر

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

عمری حسرتِ نوازش موهای حریرت
در لمس دستانم سوخت...
من ماندم با
ته مانده شب هایی
که بهانه تو،
روز هایم را در خواب ِ عمیق سوزاند
حالا که اینجایی
با من بگو ...
از لحظه لحطه هایی که،
روزهای بی تورا می شمردم

و تو
در آغوش او خنده هایت را
قاب می گرفتی!؟

#لیلا_حاجتمند

چون دید به نوک نی سرش را خورشید
بر خاک، تن مطهرش را خورشید
آرام ، حریر نور خود را گسترد
پوشاند برهنه پیکرش را خورشید

....
دلگیری من از نبود کسی نیست؛
دلگیری من از این بودن های تو خالی است.
از این بودن هایی که
از هزاران نبودن ها بیشتر آتش بر دلت میزند.
من عمری است از این تضاد ها دلگیرم...

#نرگس_حریری

.

. کپشن خاص .

گاهی خودتونو به یاد آوری حرفایی که اذیتتون میکنه دعوت کنین..
بزارین یه سری چیزا هیچوقت فراموشتون نشه!!!
گاهی واسه دل خودتونم که شده
یه سریارو واسه حرفایی که زدن نبخشین..

#نرگس_حریری

. کپشن خاص .

گاهی ما خودمان باعث شکست خودمــان در مهم ترین حادثه ی زندگی میشویم.
دل سپردن به کسی که ارزش ندارد
و در عین حال دل کـندن از کسی که میان همه ی آدم ها ارزش پرستیدن هم دارد.
گاهی دوباره به کسی که نابودمان کرد فرصـتــی برای جبران میدهیم
و عین خیالمــان هم نیست آدم ها هیچگاه تغییر نمیکنند.
و گاهی کسی که برای بار دوم به سراغــمان می اید را بی دلیل پس مــیزنیم.
ما گاهی از هر دشمــنی
در مقابل خودمــان دشمن تریم ...

#نرگس_حریری

...
ﺁﯾﺎ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﺪ ﺧﺼﻠﺖ ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯾﺪ ؟

ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ :ﻧﻤﺪ !
ﺳﺨﺖ ﻭ ﮐﻠﻪ ﺷﻖ ﻭ ﻏﯿﺮﺗﯽ

....️

ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸﺖ : ﭘﺸﻤﯽ !
مهرﺑﺎﻥ ﻭﺣﺴﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﺗﮑﺎ
.️...

ﺧﺮﺩﺍﺩ : ﮐﺘﺎﻥ. !
ﺧﻮشتیپ ،ﺑﺎﮐﻼﺱ!چند شخصیته ﻭﺗﺎﺣﺪ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺖ
.️..️.

ﺗﯿﺮ : ﺣﺮﯾﺮ !
ﺑﺎﺍﺣﺴﺎﺱ، ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ،ﺣﺴﺎﺱ ﻭﺩﯾﺮﺟﻮﺵ .ﺧﻮﺩﻣﺤﻮﺭ ﻭﮐﻤﯽ ﻋﺼﺒﯽ
....️

ﻣﺮﺩﺍﺩ : ﭼﺮﻡ !
ﻣﻐﺮﻭﺭ ،فضول ،ﺑﺎﺍﺣﺴﺎﺱ،مهربان وﺧﺎﺹ
.️...


ﺷﻬﺮﯾﻮﺭ : ﺗﺮﻣﻪ !
ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺍﻣﺎ ﻟﻮﺱ ﻭ ﻟﺠﺒﺎﺯ،ﻋﺼﺒﯽ ﻭلی دلچسب
.️...

ﻣﻬﺮ : ﮐﺎﻣﻮﺍ !
ﻓﻌﺎﻝ ﻭ ﺗﺎﺛﯿﺮﮔﺬﺍﺭ،ﻫﻤﻪ ﭘﺴﻨﺪ،ﭘﺮﺣﺮﻑ ﻭ ﭘﺮﺍﺩﻋﺎ
....️

ﺁﺑﺎﻥ : ﭼﻬﻞ ﺗﮑﻪ !
ﻓﺮﺯﻭﻓﻌﺎﻝ. تنوﻉ ﻃﻠﺐ . ﻣﻐﺮﻭﺭ. ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ
.️...

ﺁﺫﺭ : ﺁﺳﺘﺮ !
ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺩﺭﻭﻧﮕﺮﺍ .
ﺧﻮﺩﻣﺤﻮﺭ.ﮐﺎﺭﺁﯾﯽ ﺍﻧﺪﮎ
ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ.ﺳﺮﺩ
.️...

ﺩﯼ : ﺍﺑﺮﯾﺸﻢ !
ﺟﺬﺍﺏ ﻭﺧﺎﺹ . ﺗﻨﻬﺎ . ﻗﺎﺑﻞ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ،عصبی و یکدنده
..️..

ﺑﻬﻤﻦ : ﺟﯿﻦ !
ﻫﻤﻪ ﻓﻦ ﺣﺮﯾﻒ،ﺯﺑﺮﻭﺯﺭﻧﮓ. ﺱﯾﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ. ﺑﺎﺍحساس ﻭ ﺧﻮﺩﺧﻮﺍﻩ
.️...

ﺍﺳﻔﻨﺪ : ﺍﻃﻠﺲ !
ﺧﻮﺵ ﺍﺧﻼﻕ. ﺑﺎﺑﺎﺩﻣﺖ ﮔﺮﻡ . ﺑﺎﻧﻤﮏ. ﺣﺴﻮد

...


مَـرا بپیچ در حریرِ بـوسه ات♥️

#فروغ_فرخزاد

شاید تمام شدن زندگی برای یک نفر اینگونه باشد پر از حرف باشد و با سکوت پاسخ دهد...
با چشمان پر اشک لبخند بزند...
تصمیم بگیرد حرف‌هایش را ننویسد و ننویسد و ننویسد تا مبادا برای کسی ایهامی ایجاد شود..!!!
ایهام، تمام خواسته‌ها و حرف‌هایش بود که غرورش گاهی اجازه‌ی گفتنشان را نمی‌داد!!!

#نرگس_حریری

ﺁﯾﺎ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﺪ ﺧﺼﻠﺖ ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯾﺪ؟
ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ: ﻧﻤﺪ!
ﺳﺨﺖ ﻭ ﮐﻠﻪ ﺷﻖ ﻭ ﻏﯿﺮﺗﯽ

ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸﺖ: ﭘﺸﻤﯽ!
مهرﺑﺎﻥ ﻭ ﺣﺴﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﺗﮑﺎ

ﺧﺮﺩﺍﺩ: ﮐﺘﺎﻥ!
ﺧﻮشتیپ، ﺑﺎﮐﻼﺱ! چند شخصيتـہ ﻭ ﺗﺎ ﺣﺪ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺖ

ﺗﯿﺮ: ﺣﺮﯾﺮ!
ﺑﺎﺍﺣﺴﺎﺱ، ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ، ﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺩﯾﺮﺟﻮﺵ ﺧﻮﺩ ﻣﺤﻮﺭ ﻭ ﮐﻤﯽ ﻋﺼﺒﯽ

ﻣﺮﺩﺍﺩ: ﭼﺮﻡ!
ﻣﻐﺮﻭﺭ، فضول، ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ، مهربان و ﺧﺎﺹ

ﺷﻬﺮﯾﻮﺭ: ﺗﺮﻣﻪ!
ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺍﻣﺎ ﻟﻮﺱ ﻭ ﻟﺠﺒﺎﺯ، ﻋﺼﺒﯽ ﻭلے دلچسب

ﻣﻬﺮ: ﮐﺎﻣﻮﺍ!
ﻓﻌﺎﻝ ﻭ ﺗﺎﺛﯿﺮﮔﺬﺍﺭ، ﻫﻤﻪ ﭘﺴﻨﺪ، ﭘﺮﺣﺮﻑ ﻭ ﭘﺮﺍﺩﻋﺎ

ﺁﺑﺎﻥ: ﭼﻬﻞ ﺗﮑﻪ!
ﻓﺮﺯ ﻭ ﻓﻌﺎﻝ تنوﻉ ﻃﻠﺐ ﻣﻐﺮﻭﺭ و ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ

ﺁﺫﺭ: ﺁﺳﺘﺮ!
ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺩﺭﻭﻧﮕﺮﺍ ﺧﻮﺩ ﻣﺤﻮﺭ، ﮐﺎﺭﺁﯾﯽ ﺍﻧﺪﮎ، ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، ﺳﺮﺩ

ﺩﯼ: ﺍﺑﺮﯾﺸﻢ!
ﺟﺬﺍﺏ ﻭ ﺧﺎﺹ و ﺗﻨﻬﺎ و ﻗﺎﺑﻞ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ، عصبے و یڪدندہ

ﺑﻬﻤﻦ: ﺟﯿﻦ!
ﻫﻤﻪ ﻓﻦ ﺣﺮﯾﻒ، ﺯﺑﺮ ﻭ ﺯﺭﻧﮓ سیاستمدار ﺑﺎ ﺍحساس ﻭ ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺍﻩ

ﺍﺳﻔﻨﺪ: ﺍﻃﻠﺲ!
ﺧﻮﺵ ﺍﺧﻼﻕ، ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻣﺖ ﮔﺮﻡ، ﺑﺎﻧﻤﮏ، ﺣﺴﻮد

این ماجرا واقعی است ؛ گوش کنید! شاه بیت این غزل اینجاست!
سال 1381، شامگاه یک پنجشنبه تابستانی
تهران، خیابان افریقا، یک پاساژ باحال سانتی مانتال
«لطفا حجاب اسلامی را رعایت فرمایید» .
دخترکان جوان، لاک زده و مانیکور کرده، با هفت قلم آرایش و موهای افشان به دهها مغازه برمی خورند که این تابلو بر روی در ورودی آنها - جایی که همه آن را ببینند - نصب شده است .

توجهی به این نوشته کنند؟ اصلا!



اندکی از این زلف پریشان در پس روسری حریرآسای خویش پنهان کنند؟ ابدا!
اگر اینان چنین کنند، تکلیف آنان چه می شود؟ آنان که آمده اند برای گره گشایی از زلف یار!
معاشران گره از زلف یار بازکنید
شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید
بگذریم . . . برای غربت حافظ همین بس . همین که شب خوش قصه او شامگاه یک پنجشنبه تابستانی باشد در یک پاساژبا حال سانتی مانتال!
بگویی اندکی ناشادمانی و رنج، یا شکوه و گلایه در زوایای رخسارش پیدا باشد، هرگز!
تازه از فرانسه برگشته بود . می خندید و می گفت مهد دموکراسی، تحمل یک متر روسری را نداشت . نتوانستند حضور چند دختر محجبه را در مدارس خود بپذیرند . . . چه راحت حکم به اخراج ما کردند .
گفتم چرا می خندی؟ گفت چرا نخندم! بر سر عقیده ام ماندم تا آخر! این جالب نیست؟
گفتم همه این حرفها بخاطر یک متر روسری است؟ جوابی که داد از سن و سالش خیلی پخته تر بود . زیرکانه و هوشمندانه!
نه! این بهانه است . آنها حجاب را فرهنگ می دانند، نه تمدن، نه اصالت و نه هویت! . . . صرفا اعتقادی فردی که محدودیت و انحصار در دل آن است .
می دانید، زن غربی خیلی بخشنده است . همه را از خوان پر نعمت خویش بهره مند می کند، اما خود همیشه سرگردان و تشنه است!
گفتم تشنه چه چیز؟
گفت تشنه این که به او بنگرند، طالبش شوند و پی اش را بگیرند . همه همت زن غربی این است که از کاروان مد عقب نماند و هر روز جلوه ای تازه کند . او اسیر و در بند خویش است . . . و در این اسارت، سرخوش . او هرگز به رهایی فکر هم نمی کند، چون آزاد است و رها . . . اما در قفس!
زن غربی نمی داند کیست!
- نداند، چرا با تو و حجاب تو سرستیز دارند؟
با تعجب نگاهم کرد و گفت این حکایت همان پسری است که هر چه معلمش به او گفت بگو «الف » نگفت، پرسید چرا؟ گفت «الف » اول راه است . اگر گفتم، می گویی بگو «ب » . . . این رشته سردراز دارد .
آنها همه می دانند اگر زنی محجب شد، دیگر در کوچه و خیابان از لوازم آرایشی که آنها می سازند، استفاده نمی کند، دیگر لخت و عور مبلغ کالاهای آنان نمی شود، دیگر با مردان بیگانه به دریا نمی رود، دیگر نمی تواند در هر مجلس و محفلی شرکت کند، بزند و برقصد . . . !
باز هم فکر می کنید همه این حرفها به خاطر یک متر روسری است؟
در اتاق رئیس «مؤسسه اسلامی نیویورک » را گشود و داخل شد . آنگاه بی مقدمه گفت آقا من می خواهم مسلمان شوم!
مرد سرش را از روی کاغذ برداشت، چشمش به دختر جوانی افتاد که چیزی از وجاهت و جمال کم نداشت .
گفت باید بروی تحقیق کنی . دین چیزی نیست که امروز آن را بپذیری و فردا رهایش کنی .
قبول کرد و رفت، مدتی بعد آمد . مرد راضی نشد . . . باز هم باید تحقیق و مطالعه کنی . آنقدر رفت و آمد که دیگر صبرش لبریز شد . فریادی کشید و گفت «به خدا اگر مسلمانم نکنید، می روم وسط سالن، داد می زنم و می گویم من مسلمانم .»
. . . مرد فهمید این دختر جوان در عزم خود جدی است .
چیزی به میلاد پیامبر اکرم (ص) نمانده بود . آماده اش کردند که در این روز مهم طی مراسمی به دین مبین اسلام مشرف شود .
جشنی بپا کردند و در ضمن مراسم اعلام شد که امروز یک میهمان تازه داریم: یک مسلمان جدید! . . . و او از جا برخاست .
کسی از بین مردم صدا زد لابد این دختر خانم هم عاشق یک پسر مسلمان شده و خیال کرده دین اسلام جاده صاف کن عشق اوست! چه اسلامی؟ همه حرف است!
(نخود این آش شد . نمی دانم چه سری است که بعضی ها دوست دارند نخود هر آشی بشوند) .
- نه، نه . . . اشتباه نکنید . این خانم نه عاشق شده و نه با چشم بسته به این راه آمده، او مدتهاست تحقیق کرده و با بصیرت دین ما را پذیرفته است . چیزهایی از اسلام می داند که شاید هیچکدام از شما ندانید! کدام یک از شما مفهوم «بداء» را می دانید؟ همه نگاه کردند به هم، مسلمانان نیویورک و مساله اعتقادی بداء؟
اما او از این مفهوم و دهها مورد نظیر آن کاملا مطلع است .
بگذریم . او در آن مجلس مسلمان شد و برای اولین بار حجاب را پذیرفت .
خانواده مسیحی دختر که با یک پدیده جدید مواجه شده بودند، شروع به آزار و اذیت او کردند و روز به روز بر سخت گیری و فشار خویش افزودند .
دختر مانده بود چه کند! باز راه مؤسسه اسلامی نیویورک را درپیش گرفت و مسؤولان این مرکز را در جریان کار خود قرار داد . آنان نیز با برخی از علمای ایران تماس گرفتند و مطلب را با آنان در میان گذاشتند . در نهایت، کار به اینجا رسید که اگر خطر جانی او را تهدید می کند، اجازه دارد روسری خود را بردارد .
گوش کنید!
شاه بیت این غزل اینجاست;
دختر پرسید اگر من روسری خود را برندارم و در راه حفظ حجابم کشته شوم، آیا شهید محسوب می شوم؟
پاسخ شنید، آری .
و او با صلابت و استواری گفت: «والله قسم روسری خود را برنمی دارم، هر چند در راه حفظ حجابم، جانم را از دست بدهم .»
آنچه خواندید، سه پلان از یک ماجراست .
پلان اول، حکایت ماهیانی که در آب زندگی می کنند، همه عمر در آب غوطه ورند، اما مرتب از هم می پرسند: آب کو؟
پلان دوم، حکایت ماهی دور افتاده از آبی که آنقدر تن به شن های ساحل می زند تا بالاخره راهی به دریا باز کند .
. . . و پلان سوم، حکایت ماهی گداخته ای که هرم گرمای خشکی نفسش را بریده، حسرت آب بردلش مانده، اما راه دریا را از دل خویش می جوید!
بازگردیم به خیابان آفریقا، آن پاساژ با حال سانتی مانتال، بی اعتنایی دختران جوان به آن تابلو و قهقهه های مستانه!
شست و شویی کن و آنگه به خرابات خرام
تا نگردد زتو، این دیر خراب، آلوده

پايگاه حوزه


فصلنامه پرسمان، شماره 1، سروقامت، حسین؛

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

عمری, حسرتِ, نوازش, موهای, حریرت, دستانم, سوخت, ماندم, مانده, هایی, بهانه, هایم, خواب, عمیق, سوزاند, حالا, اینجایی, لحظه, لحطه, روزهای, تورا, شمردم, آغوش, خنده, هایت, گرفتی, خورشید, مطهرش, آرام, گسترد, پوشاند, برهنه, پیکرش, دلگیری, نبود, نیست؛, بودن, خالی, هزاران, نبودن, بیشتر, میزند, تضاد, دلگیرم, نرگسحریری, کپشن, گاهی, خودتونو, آوری, حرفایی, اذیتتون, میکنه, دعوت, کنین, بزارین, چیزا, هیچوقت, فراموشتون, واسه, خودتونم, سریارو, نبخشین, خودمان, باعث, شکست, ترین, حادثه, زندگی, میشویم, سپردن, ارزش, ندارد, کندن, میان, پرستیدن, دوباره, نابودمان, فرصتی, برای, جبران, میدهیم, خیالمان, هیچگاه, تغییر, نمیکنند, سراغمان, دلیل, میزنیم, دشمنی, مقابل, تریم, شتیپ, شخصیته, فضول, مهربان, دلچسب, عصبی, یکدنده, حساس, مَرا, بپیچ, حریرِ, بوسه, شاید, تمام, اینگونه, باشد, سکوت, پاسخ, چشمان, لبخند, بزند, تصمیم, بگیرد, حرفهایش, ننویسد, مبادا, ایهامی, ایجاد, خواستهها, غرورش, اجازهی, گفتنشان, نمیداد, شخصيتہ, عصبے, یڪدندہ, سیاستمدار, ماجرا, واقعی, کنید, اینجاست, شامگاه, پنجشنبه, تابستانی, تهران, خیابان, افریقا, پاساژ, باحال, سانتی, مانتال, لطفا, حجاب, اسلامی, رعایت, فرمایید, دخترکان, جوان, مانیکور, کرده, آرایش, افشان, دهها, مغازه, برمی, خورند, تابلو, ورودی, آنها, ببینند, توجهی, نوشته, اصلا, اندکی, پریشان, روسری, حریرآسای, خویش, پنهان, ابدا, اینان, چنین, تکلیف, آنان, آمده, گشایی, معاشران, بازکنید, بدین, دراز, بگذریم, غربت, حافظ, همین, پاساژبا, بگویی, ناشادمانی, شکوه, گلایه, زوایای, رخسارش, پیدا, هرگز, تازه, فرانسه, برگشته, خندید, دموکراسی, تحمل, نداشت, نتوانستند, حضور, محجبه, مدارس, بپذیرند, راحت, اخراج, کردند, گفتم, نخندم, عقیده, جالب, بخاطر, جوابی, سالش, خیلی, پخته, زیرکانه, هوشمندانه, فرهنگ, دانند, تمدن, اصالت, هویت, صرفا, اعتقادی, فردی, محدودیت, انحصار, دانید, غربی, بخشنده, خوان, نعمت, بهره, همیشه, سرگردان, تشنه, بنگرند, طالبش, شوند, بگیرند, کاروان, نماند, جلوه, اسیر, اسارت, سرخوش, رهایی, آزاد, داند, کیست, نداند, سرستیز, دارند, تعجب, نگاهم, حکایت, همان, پسری, معلمش, نگفت, پرسید, رشته, سردراز, دیگر, کوچه, لوازم, آرایشی, سازند, استفاده, مبلغ, کالاهای, مردان, بیگانه, دریا, تواند, مجلس, محفلی, شرکت, برقصد, اتاق, رئیس, مؤسسه, نیویورک, گشود, داخل, آنگاه, مقدمه, خواهم, مسلمان, کاغذ, برداشت, چشمش, جوانی, افتاد, چیزی, وجاهت, جمال, باید, بروی, تحقیق, امروز, بپذیری, فردا, رهایش, قبول, مدتی, راضی, مطالعه, آنقدر, صبرش, لبریز, فریادی, کشید, مسلمانم, نکنید, سالن, گویم, فهمید, میلاد, پیامبر, اکرم, نمانده, آماده, مراسمی, مبین, مشرف, جشنی, اعلام, میهمان, داریم, جدید, برخاست, لابد, خانم, عاشق, جاده, اوست, نخود, دانم, بعضی, دوست, بشوند, اشتباه, بسته, مدتهاست, بصیرت, پذیرفته, چیزهایی, هیچکدام, ندانید, مفهوم, بداء, مسلمانان, مساله, مورد, نظیر, کاملا, مطلع, اولین, خانواده, مسیحی, پدیده, مواجه, بودند, شروع, آزار, فشار, افزودند, درپیش, مسؤولان, مرکز, جریان, قرار, برخی, علمای, ایران, تماس, گرفتند, مطلب, گذاشتند, نهایت, جانی, تهدید, بردارد, برندارم, حجابم, کشته, شهید, محسوب, شنید, صلابت, استواری, والله, برنمی, جانم, بدهم, آنچه, خواندید, پلان, ماجراست, ماهیانی, غوطه, مرتب, پرسند, افتاده, ساحل, بالاخره, راهی, گداخته, گرمای, خشکی, نفسش, بریده, بردلش, جوید, بازگردیم, آفریقا, اعتنایی, دختران, قهقهه, مستانه, شویی, آنگه, خرابات, خرام, نگردد, آلوده, پايگاه, حوزه, فصلنامه, پرسمان, شماره, سروقامت, حسین؛,